به گزارش آخرین نیوز، محمدهاشمي در اين راستا با «آرمان» به گفتوگو پرداخت که در ادامه ميخوانيد:
روابط ايران و عربستان و به تبع آن کاهش قيمت نفت از سوي عربستان، بهطور طبيعي بسياري از برنامههاي اقتصادي کشور ازجمله بودجه سال 94 را دچار تغييراتي خواهد کرد. اين موضوع را چگونه تحليل ميکنيد؟
تاثيرات روابط ايران با عربستان در کاهش قيمت نفت مشخص است. بحثي که وجود دارد، چنين است که طبق آنچه رسانهها نوشتند و در اخبار گفته شد، در طول دوره مذاکرات عربستان تلاش زيادي داشت که توافقنامه در تاريخ معين امضا نشود و براي نيل به هدف خود سعي فراواني کرده است. آنطور که برخي رسانهها نوشتند که از صحت آن اطلاع کافي ندارم، پيشنهاد عربستان اينگونه بود با کاهش قيمت نفت ميتوان ايران را مجبور به پذيرش شرايطي کرد که مدنظر آمريکاست. در زمان امضاي قرارداد اختلافنظر وجود داشت و براي همين موضوع، امضايي در ذيل توافقنامه نقش نبست. گفته ميشود وزيرخارجه عربستان در مذاکراتي که در روز آخر با آقاي جان کري در فرودگاه وين داشت، به وزيرخارجه آمريکا قول داد کاري صورت دهد تا ايران تعهدات را بپذيرد. که در اين راستا مبنا را بر کاهش قيمت نفت گذاشتند که البته اقدام دور از انتظاري بود. نفت از جمله سرمايههاي امت اسلامي است و البته کشورهاي ديگر هم از اين نعمت بهرهمند هستند. چنين اقدامي که نفت با قيمت بسيار ارزان در بازار براي مخالفت با يک کشور ديگر يا در راستاي سياستهاي يک کشور استعماري عرضه شود، راه درستي نيست که متاسفانه از سوي عربستان انتخاب شده است.
از سوي ديگر اين بحث هم وجود دارد که اگر ايران با 1+5 به توافق برسد، به ضرر عربستان است چون قدرت ايران بهعنوان کشور اول منطقه بيش از پيش تثبيت ميشود. اينطور نيست؟
اين هم کاملا درست است. يکي از نگرانيهايي که برخي روزنامههاي منطقه و کشورهاي غربي به آن اشاره کردند، اينچنين بود که عربستان نگران آن است اگر رابطه ايران و آمريکا بهبود پيدا کند و اصلا اگر رابطهاي برقرار شود، آنگاه عربستان اهميت خودش در منطقه را از دست بدهد و کشوري در حاشيه تحولات منطقه محسوب شود بنابراين براي جلوگيري از وقوع چنين وضعيتي، عربستان از راههايي که ميتوانست به آمريکا فشار بياورد يا در راستاي قولي که به آمريکا داده است، استفاده ميکند که يکي از اين راهها، کاهش قيمت نفت است. آنچه اشاره کرديد بهعنوان يکي از دلايل، مطرح شده و سوژهاي است که برخي روزنامهها به آن پرداختند و مقالاتي هم نوشتند که نگراني عربستان از تجديد رابطه ايران و آمريکا در اين راستاست که عربستان اهميت خودش را در منطقه از دست بدهد.
چرا عربستان به اين ميزان در مورد بهبود روابط ايران و آمريکا حساسيت دارد؟
قبل از انقلاب، آمريکا داراي تسلط زيادي بر ايران بود و اين کشور را در منطقه داشت، اسرائيل هم بهعنوان دولت وابسته به آمريکا به ايران نزديک شده بود. در آن برهه، اعراب و کشورهاي عربي منطقه هيچکدام با آمريکا نبودند و آمريکا هيچ مشکلي نداشت، مشکلاتش در منطقه حل شده بود، به هر حال سياستهايش را اجرا ميکرد و امنيت اسرائيل هم به قول خودشان تامين بود. حتي کشور قدرتمندي مثل مصر که همسايه رژيمصهيونيستي هم هست، نميتوانست امنيت خودش را به خطر بيندازد اما بعد از انقلاب اسلامي بود که آمريکا، ايران را از دست داد و ايران از جرگه کشورهاي آمريکايي يا دنباله رو آمريکا خارج شد. بهرغم اينکه همه کشورهاي عربي تابع و دنبالهرو سياستهاي آمريکا هستند اما مشکلات آمريکا در منطقه چندين برابر شده و به هيچ وجه قادر به حل مشکلات منطقه بدون حضور ايران نيست. در اهميت اين مطالب رسانههاي غربي نوشته بودند و مقايسهاي بين ايران قبل از انقلاب که شاه بود و ايران در جرگه کشورها غربي محسوب ميشد با ايران پس از انقلاب که کشورمان از آمريکا جدا شده بود، صورت گرفته بود. بهرغم اينکه بعد از انقلاب، عربستان هم به صف حاميان آمريکا در منطقه پيوست، مشکلات آمريکا چند برابر شده و امنيت اسراييل مثل قبل نيست، اين رژيم ديگر آن دژ شکستناپذير نيست و همان طور که ديديد در چندين عمليات ازجمله جنگ 33 روزه و... اسرائيل در برابر گروههاي جهادي نتوانست کاري انجام دهد و 3 بار مجبور شدند به ادعاي خودشان آتشبس را بپذيرند بنابراين اين نوع مقايسهها و اين نوع مطالب وجود دارد.
پس نگراني عربستان به حق است.
بله؛ نگراني عربستان هم نگراني درستي است اما در اين نگراني و در اين وضعيت يک نکته مهم وجود دارد که در همين مذاکرات، خودش را نشان داد و کمتر ديدم که رسانهها به اين نکته بپردازند. اگر اين وضعي که توضيح دادم نسبت به جايگاه ايران و روابط ايران و آمريکا موجب نگراني عربستان است و به اين دليل تلاش ميکند که ايران و آمريکا رابطهاي برقرار نکنند و توافقي انجام نشود معنايش اين است که به آمريکا اعتماد کرده اما من ميگويم که آمريکا قابل اعتماد نيست.
بر چه اساسي آمريکا را غيرقابل اعتماد ميدانيد؟
در همين منطقه خود ما و خاورميانه صدام بيشترين خدمت را به آمريکا کرد، با ايران جنگيد و 8 سال جنگ کرد و هر آنچه در توان داشت، استفاده کرد به نحوي که کاري نمانده بود صدام براي آمريکا انجام ندهد اما وقتي که مصرفش تمام شد، مشاهده کرديد با چه وضع رقتباري صدام را کنار گذاشتند، او مدتها در تونل زندگي کرد و بعد هم با چه وضعي محاکمه و اعدام شد. با اينکه وقتي آمريکاييها به ليبي گفتند آنچه درباره پرونده هستهاي داريد تحويل دهيد، قذافي همه را بار کشتي کرد و به آمريکا فرستاد و در قضاياي ديگر کاملا به آمريکاييها سرويس ميداد اما مشاهده کرديد وقتي تاريخ مصرفش تمام شد، به چه روزي افتاد؛ کشورهاي ديگري هم مشابه ليبي و عراق بودند بنابراين به آمريکاييها نميتوان اعتماد کرد و اگر کشوري در منطقه نگران آينده خودش است، بايد بداند آنچه ميتواند کشورش را ايمن کند و رابطه مسالمتآميز و حسن همجواري بين کشورها برقرار کند،تعاملات و همکاريهاي منطقهاي است.
به هرحال برخي کشورهاي منطقه امنيت خود را در ناوهاي آمريکايي يا سپرهاي دفاعي کشورهاي اروپايي جستوجو ميکنند.
ايران بارها اعلام کرده با حضور هر ابرقدرت و نيروهاي نظامي آنها در منطقه مخالف است. امنيت منطقه را بايد کشورهاي منطقه تامين کنند حتي وقتي ايران در وضعيت جنگ قرار داشت، توسط کويت زمينه حضور آمريکايي به منطقه فراهم شد، روسيه خيال کرد حالا که آمريکا آمده پس آنها هم بايد اين امکان را داشته باشند و اين درخواست را کردند که به خليجفارس بيايند اما ايران مخالفت کرد و گفت که «نياز به حضور شما نيست. ما مخالف اين هستيم که امنيت منطقه توسط بيگانگان تامين شود. دولتهاي منطقه ميتوانند امنيت خودشان را حفظ کنند». زماني که در وزارت خارجه حضور داشتم سفر عبوري به امارات پيش آمد و آنجا وقتي آقاي شيخ زائد که آن موقع رئيس امارات بود و اکنون ديگر نيست، از طريق سفير ايران از اين حضور مطلع شد، ديداري تدارک ديد و ملاقات کرديم. او تمام کابينه خودش که اکثر آنها فرزنداش بودند را صدا کرد. اتفاقا شب اول ماه رمضان بود که بعد از افطار جلسهاي برگزار شد من اين مطالب را گفتم و نگرانيهايشان را مطرح کردند، گفتم ايران به ابرقدرت شوروي اجازه حضور نداد اما اعراب از آمريکا دعوت به حضور در منطقه کردند که پايگاه نظامي داشته باشند و امنيتشان تامين شود. اين اشتباه است و درست نيست البته ايشان مواضع ما را تائيد ميکرد بنابراين کسي که بخواهد با طناب پوسيده به چاه برود به ته چاه ميافتد.
پس با توجه به ديدگاه شما درباره آمريکا و اينکه آنها را غيرقابل اطمينان تعريف ميکنيد، بهطور کلي با برقراري رابطه با اين کشور هم مخالف هستيد. درست است؟
آنچه من اشاره کردم درباره رابطه با آمريکا نبود بلکه منظورم اتکا به آمريکاست. ميگويم اين صحبتهايي که در رسانهها مبني نگراني عربستان از ارتباط ايران با آمريکاست، نگراني اشتباهي است چون ايران هيچگاه به آمريکا اتکا نخواهد کرد. عربستان هم نميتواند به آمريکا اتکا کند چون آمريکا قابل اعتماد نيست؛ اين موضوعاتي را که در پاسخ سوال قبل گفتم ربطي به رابطه ما با آمريکا ندارد و محل بحث در اين مورد نبود؛ موضوع اين بود که آيا عربستان يا کشوري ديگر ميتوانند به آمريکا متکي باشند که پاسخ من خير است چون آمريکا نشان داد که وفادار نيست. مثلا آمريکا القاعده را به کمک عربستان و کشورهاي ديگر بهوجود آورد و وقتي مشاهده کرد چه وضعيتي پيش آمد، قصد از بينبردن القاعده را کرد يا در مورد ديگري، آمريکا چقدر در افغانستان جنايت و بمباران کرد و در آخر نتوانست موفق شود. داعش را خودشان بهوجود آوردند و حمايت کردند اما الان در آن ماندند و ائتلاف براي از بين بردن داعش تشکيل دادند. اخيرا نخستوزير سابق فرانسه صراحتا اعلام کرد که داعش نتيجه سياستهاي غرب است و آنها را غرب بهوجود آورده است. از اين صريحتر نميشد درباره ريشه تشکيل داعش سخن گفت. الان هم در ظاهر ميگويند که بايد داعش را از بين ببرند بنابراين اتکا به يک کشور يا ابرقدرتي مثل آمريکا منطقي نيست چون تاريخ نشان داده که آنها وفادار نيستند و همواره به دنبال منافع خودشان هستند بدين معنا که هر گاه در محل ديگر منافعشان تامين شود، به آنجا ميروند.
روابط ايران و آمريکا متفاوت است.
روابط با اتکا فرق دارد. ميتوانيم رابطه داشته باشيم اما متکي نباشيم و مستقل باشيم. نبايد دنبالهرو باشيم، بحث رابطه مساله ديگري است. مثلا رابطه سياسي يا اقتصادي ميتواند مفيد يا مضر باشد و بستگي به نوع رابطه و حفظ استقلال دارد، رابطه بايد بر مبناي احترام و حفظ منافع متقابل باشد که اين، عرف ديپلماتيک در همه کشورهاست. آن رابطهاي در دنياي سياست پذيرفته نيست که رابطه استعماري و يکطرفه باشد و يک کشور بخواهد دنبالهرو سياستهاي کشور ديگري باشد يعني هر آنچه آن کشور ميگويد را اجرا کند. زمان شاه گفته ميشد که شاه ژاندارم منطقه است و سفارت آمريکا در ايران، مرکز فرماندهي سياستهاي منطقهاي آمريکا بود؛ اين نوع رابطه مناسب نيست و به آن رابطه نميگويند. در ادبيات سياسي و ديپلماتيک اين نوع رابطه پذيرفته نيست و رابطه استعماري و استثماري است که قابل قبول نيست. زماني که مصدق دنبال ملي شدن صنعت نفت کشور بود، حزب توده در ايران نفوذ داشت و فعال بود. مصدق ميگفت موازنه منفي يعني نفت به انگليس ندهيم و حزب توده اعتقاد داشت که موازنه مثبت باشد يعني اگر انگليس نفت جنوب را ميبرد ما نفت شمال را به شوروي بدهيم. يعني يک دست را که قطع کرديم، دست ديگرمان را هم قطع کنيم که موازنه باشد. اين رابطه را کسي نميپسندد و اصلا رابطه مناسبي براي کشور مستقل نيست.
درمورد آمريکا بحث بهبود روابط مطرح است و برخي مذاکرات هستهاي را زمينه خوبي براي اين بهبود ميدانند. شما هم همين نظر را داريد؟
بله اما هيات مذاکرهکننده اعلام ميکند که مذاکرات کنوني با هيات آمريکايي صرفا در چارچوب 1+5 و برنامه هستهاي است و مذاکره ديگري وجود ندارد بنابراين در شرايط فعلي بر اساس آن مسئوليتي که دارند، مذاکره ميکنند و موضوع مذاکره ايران و آمريکا همانطور که ظريف در ديدار با وزيرخارجه قبرس اعلام کرد در چارچوب برنامه هستهاي و 1+5 است و مربوط به روابط دوجانبه نيست.
بعيد نيست اين مذاکرات بازهم به نتيجه نرسد و ادامه پيدا کند.
بله، ممکن است. امکان هر موضوعي وجود دارد حتي امکان دارد اين مذاکرات در مورد پرونده هستهاي به مذاکرات فرسايشي تبديل شود و مدتها ادامه پيدا کند چون مجموع سياست منطقهاي آمريکا که مقدار زيادي توجه به اسرائيل و حفظ امنيت اين رژيم دارند، از سوي آمريکا مورد توجه است. سياست خاورميانهاي آمريکا مبتني بر محور امنيت اسرائيل است و فرقي هم بين حزب جمهوريخواه و دموکرات نيست. محور سياست منطقه خاورميانه آمريکا حفظ امنيت اسرائيل است و آن را خط قرمز خودشان ميدانند. در اين مذاکرات اخير هم مشاهده کرديد که اسرائيليها تلاش زيادي داشتند که مانع توافق شوند و در کنار اين رژيم، عربستان و برخي کشورهاي ديگر چنين تلاشي را داشتند اما متاسفانه طبق آنچه در روزهاي بعد منتشر شد، چين و روسيه هم مخالف قرارداد بودند و در به امضا نرسيدن توافق نقش داشتند. اين تلاشها براي عدم به امضا رسيدن توافق نشان داد کشورهايي صرفا به دنبال منافع خودشان هستند، تا جايي که بتوانند از کشور ديگر سوءاستفاده ميکنند و در مسير هر رابطهاي که به ضرر خودشان بدانند، سنگاندازي ميکنند.
اگرچه به نظر ميرسد نوعي آرامش در فضاي مذاکرات وجود دارد اما نميتوان از تعداد کشورهاي مخالف توافق که شما اشاره داشتيد بهراحتي عبور کرد. مخالفان زياد شدهاند يا صدايشان بلندتر است؟
پيچيدگي مذاکرات هستهاي اين دوره چنين است که تعداد مخالفان توافق بيشتر شده است يعني هيات مذاکره با 2 تا 3 جبهه مواجه است. يک جبهه کشورهايي مثل چين و روسيه است که اعلام کردند موافق نيستند. جبهه ديگر جبهه منطقه است که عربستان، رژيم صهيونيستي، امارات و قطر و برخي کشورهاي حوزه خليجفارس... را دربرميگيرد و يک جبهه هم جبهه داخلي است يعني هيات مذاکرهکننده هستهاي در داخل هم با مخالفيني مواجه است که بهطور مرتب در بحثهايي که نام نقد بر آن ميگذارند در راستاي تاثيرگذاري بر مذاکرات ايفاي نقش ميکنند يا برخي رفتارها که با هيات مذاکرهکننده و وزيرخارجه ميشود نشاندهنده جبههگيري در داخل است. بنابراين اين 3 جبهه اکنون وجود دارد و به همين دليل مذاکرات از حساسيت و پيچيدگي خاصي برخوردار است و ممکن است به فرسايشي تبديل شود.
فرسايشي به نفع ايران است؟
فرسايشي هم ميتواند مثبت و هم منفي باشد. يکسري از تحريمها آثار سوء داشته و دارد. نميتوان منکر شد که تحريم به گفته برخي اعضاي دولت گذشته يک کاغذپاره است چون اصلا کاغذپاره نيست، تحريمها و قطعنامهها عليه کشور تاثير داشته و دارد. بهويژه اين تاثيرگذاري در مسائل اقتصاد مشهودتر است. هرچه مذاکرات فرسايشيتر شود، آثار رواني تحريمها در داخل بيشتر ميشود. ممکن است بگويند از کانالهايي جنس مورد نياز تامين ميشود و تا امروز هم تامين شده است اما به چه قيمتي؟ قيمتي که براي آن پرداخت ميشود قيمت بالاتر از نرخ واقعي است. آن واسطه و آن دلال هم هزينه خودش را روي قيمت جنس ميکشد بنابراين از اين جهت، تاثير منفي بر اقتصاد دارد. البته اين تحريمها آثار مثبتي دارد که در گذشته هم شاهد آن بوديم بدان معنا که اگر اميدمان به خارج کشور قطع شود، اتکا به داخل بيشتر خواهد شد و احساس ميشود هرچه نياز داريم با توجه به استعدادها و امکاناتي که در داخل کشور وجود دارد تامين خواهد شد. نمونه آن در همين برنامه هستهاي يا در بحث نظامي است. الان قدرت موشکي ايران، قدرت بسيار قابلتوجهي در منطقه است. در روزي که انقلاب شد به اين اندازه قدرت نداشتيم و وابسته بوديم . يک گلوله هم نميتوانستيم بسازيم اما الان به جايي رسيديم که رقبا و دشمنان روي قدرت موشکي ايران حساب باز کردند و تبديل به يک قدرت بازدارنده شده است. همين توان موشکي با قدرت نظامي اثر بازدارندگي براي دشمنان دارد که ناچار هستند يکسري مسائل را رعايت کنند. در حوزه دارو، ژنتيکي و علمي ايران توانسته در اين سالها به نتايج خوبي برسد. يکسري مشکلات وجود دارد اما اگر اميد داشته باشيم که ديگران بيايند و اين مشکلات را براي ما حل کنند، انتظار درستي نيست چرا که ممکن است در چنين وضعيتي، انديشه، تفکر و تلاش خودمان را استفاده نکنيم و به اميد ديگران باشيم. اگر اميد به خارج را قطع کنيم، ميتوانيم در اين حوزهها هم مشکلات خود را حل کنيم البته سختي دارد اما بايد سختيها را تحمل کرد اما نتيجه سختي ميتواند شيرين باشد پس وقتي مذاکرات فرسايشي باشد دو بعد دارد. اگر از اين بعد به آن نگاه شود که در بلندمدت به نفع است و اگر در کوتاه مدت به مشکلاتي که الان از نظر اقتصادي و روابط وجود دارد، نگاه شود، ممکن است به ضرر باشد و آثار منفي داشته باشد بنابراين اين موضوع بحث يکجانبه نيست بلکه بستگي به آن دارد که چه نگاهي به آن شود.
8 سال جنگ تحميلي و 8 سال عملکرد دولتهاي نهم و دهم به هر حال تاثيراتي در روحيه جامعه گذاشته است. بازهم گفته ميشود صبر. فکر ميکنيد جامعه پذيراي اين صبوري خواهد بود؟
درست است اما 8 سال جنگيدند که ثمره آن، حفظ استقلال کشور بود و اينها مسائلي نيست که در جاهاي ديگر نباشد يا راحت بهدست بيايد. به هر حال راه استقلال، راه سخت و پرپيچ و خمي است اما وقتي به مقصد برسي در آن زمان نتيجه شيرين است. چنين موضوعي را تاريخ نشان ميدهد. استقلال بهمعناي واقعي در همه حوزهها به سختي کسب ميشود اما نتيجه آن مشروط بر آن است که تحمل شود تا راه پر پيچ و خم را جلو رود و به مقصد برسد.
برخي مدتهاست که بهترين راهحل اختلافات با عربستان را در انديشه و تدبير آيتا... هاشمي ميجويند يعني بر اين اعتقاد هستند که ديدار ايشان يا حتي نامهاي سبب گشايشهايي در روابط دو کشور ميشود. چرا آقايهاشمي اقدامي در اين زمينه ندارد؟
آقاي هاشمي شخصا پاسخ اين سوال را دادند و پاسخشان خيلي هم صريح بود. ايشان گفتند «اگر رهبري از من بخواهند ميروم و براي حل مشکلات تلاش ميکنم». در اينکه آقاي هاشمي و مرحوم ملک عبدا... در مقطعي روابط خوبي داشتند و آن روابط باعث حل مشکلات بين ايران و عربستان شد و تاثير منطقهاي و حتي بينالمللي هم داشت شکي نيست اما به قول معروف اين جزو تاريخ گذشته ماست. اکنون بايد بدانيم که شرايط با گذشته فرق کرده، مسائل منطقه متعدد شده است و بحث عراق و سوريه و يمن و مصر و کشورهاي مخالف مطرح است؛ از سوي ديگر بحث روابط با آمريکا و مسائلي از اين قبيل هم هست بنابراين بايد دانست اگر آقاي هاشمي يا هر فرد که بخواهد براي حل قضايا برود، در شرايط فعلي به يک توصيه نيست که بگويند ما ميگوييم و شما هم به يک توصيه ما عمل کنيد بلکه بايد راهکار عملي وجود داشته باشد و کميتههايي تشکيل شود تا مسائل را بررسي کرده و راهحل مرضيالطرفين پيدا شود و يکجانبهگري نباشد. لازمه حل يک مشکل سياسي، بينالمللي و منطقهاي، دارابودن اختيارات است و بايد امکانات و ابزاري داشته باشد و تنها رابطه شخصي دو نفر نميتواند به حل موضوع کمک کند. با درنظر گرفتن اين مسائل آقاي هاشمي اظهارنظر کردند که وقت زيادي از آن نميگذرد. او گفت اگر رهبري بخواهند من ميروم و معنايش اين است که اگر رهبري بخواهند حتما آقاي هاشمي بايد اختيارات و ابزاري داشته باشد که بنشينند و مذاکره کنند. چند کميته تشکيل دهند و اهدافي را تعيين و به راهحلهايي برسند چون الان ديگر مسائل ايران و عربستان مثل گذشته مسائل دوجانبه نيست که ميتوانست با صحبتهاي آقاي هاشمي که رئيسجمهور بودند و اختياراتي داشتند و دستور ملک عبدا... که پادشاه بود، انجام شود.
نمونهاي از اين توصيه و اجرا از سوي عربستان در خاطر داريد؟
بله؛ يک خاطره دارم که نشان دهم در آن مقطع مسائل قابل حل بود. آقاي هاشمي سفري به عربستان رفت، در مدينه براي ايرانيان و شيعيان در زيارت بقيع سخت ميگرفتند و محدوديتهاي زيادي قائل شده بودند. موقع نهار آقاي عبدا... ميزبان آقاي هاشمي بود و در همان مراسم آقاي هاشمي به عبدا... گفتند که من از شما ميخواهم اين مسائل زيارت بقيع، شيعه و اينها تا من ميروم، حل شود که بعد از آن يعني نزديک غروب پس از 35 دقيقه به مدينه رسيديم، امير مدير که براي استقبال آمده بود، در همان فرودگاه گفت که ملک عربستان دستور داد و من هم دستور دادم از امشب نحوه زيارت براي شيعيان بدون محدوديت باشد؛ خودمان هم رفتيم و با چشمان خودمان ديديم که رفتار بدي نداشتند و خوب بود، زوار ميتوانستند راحت زيارت کنند و به داخل بقيع بروند و حتي شب تا ساعات طولاني در بقيع باز بود. پس ببينيد اين مساله دراختيار عبدا... بود و پس از درخواست آقاي هاشمي آنها بلافاصله دستور دادند و حل شد اما اينبار قضايا منطقهاي و متفاوت است. بايد قضاياي منطقهاي و مسائلي که در منطقه هست را در نظر داشت. امروز به تعبير رسانهها دو بازيگر اصلي منطقهاي ايران و عربستان هستند که هرکدام منافعي دارند و هر يک از اين کشورها اهداف و حوزه کاري دارند که اگر مشکلات ميان دو کشور بخواهد حل شود با يک کلمه آقاي هاشمي يا پادشاه عربستان نيست بلکه بايد توافق کنند و کميتههايي تشکيل دهند تا مسائل حل شود.
مشاهده ميشود که مقامات خارجي که به ايران سفر ميکنند ديدار با آيتا... هاشمي را در اولويت برنامههايشان قرار ميدهند. دليلش نقش تاثيرگذار آقاي هاشمي است؟
بله؛ در اين زمينه درخواستها از آقاي هاشمي خيلي زياد است يعني مقامات خارجي در ديدارهايي که با آقاي هاشمي دارند، بر شخصيت او تاکيد ميکنند و معتقد هستند که آقاي هاشمي ميتواند مشکلات را حل کند؛ مهماناني از منطقه، لبنانيها، سوريها و عراقيها و حتي اروپاييها مثل وزيرخارجهها و روساي مجالسشان که ميآيند درخواست نقشآفريني از آقاي هاشمي براي رفع مشکلاتشان را دارند بهعبارتي يک اجماع بينالمللي وجود دارد که آقاي هاشمي ميتواند در اين شرايط، مشکلات را حل کند. اما ايشان نيازمند ابزار و اختيارات است.
الان برخي از مخالفان داخلي آقاي هاشمي که نميخواهند به قدرت او در حل مشکلات اعتراف داشته باشند به نامهاي اشاره ميکنند که رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام براي عربستان در راستاي لغو حکم اعدام شيخ نمر نوشت و ميگويند پاسخي به اين نامه داده نشد. ماجراي اين نامه به کجا رسيد اصلا؟
من که نميخواهم به کسي نسبت بدهم و بگويم به چه دليل اما فقط اين را ميگويم که تاکنون اين نامه بيتاثير نبوده است. حتي برخي خبرگزاريها که اصولگرا هستند از من سوال کردند که چرا آقاي هاشمي نامه نوشتند. پاسخ دادم تلاش براي نجات يک عالم شيعي مجاهد اشکال دارد؟ نامه يک تلاش بود و آقاي هاشمي بر اساس وظيفه خود و بر اساس آنچه به ايشان درباره تاثيرگذاريشان گفتند، نامه را نوشت. تا به حال هم حکم اجرا نشده و بعد چندي قبل در رسانههاي عربستان آمده بود که آقاي نمر مدتي قبل تيري خورد و تير در بدنشان است و الان درحال خارج کردن گلوله هستند و تا به حال هم حکم اجرا نشده است. درمورد لغوشدن يا نشدن حکم اطلاعي نداريم اما ميبينيد تا الان اجرا نشده است. رسانهاي کردن مسائل خوب است اما با رويکرد منفي نميتواند مفيد باشد. دهها نفر در اين زمينه اظهارنظر کردند، تهديد کردند و ادبيات مختلفي بهکار بردند و آقايهاشمي هم نامهاي به آقاي عبدا... نوشت و گفت عدم اجراي حکم ميتواند براي وحدت مسلمين موثر باشد. فعلا تا به حال حکم اجرا نشده است.
"براي حل مسايل منطقهای، هاشمی نياز به اختيار دارد"
اين روزها روابط ايران و عربستان يکي از موضوعات اصلي در سياست خارجي ايران است که پيشبيني ميشود پس از مرگ ملک عبدا... در روز جمعه اين روابط شکل ديگري به خود بگيرد. اولين شخصيت در کشور که بعد از مطرح شدن روابط با عربستان به ذهن خطور ميکند، آيتا...هاشمي است که به گفته محمدهاشمي، او براي حل مشکلات بين دو کشور آمادگي دارد اما در کنار آن نيازمند اختياراتي است که به وي تفويض شود. عربستان چندي است که قيمت نفت را کاهش داده و اين موضوع اثر مستقيم بر اقتصاد ايران که اقتصاد نفتي خوانده ميشود دارد. اما آيا اين اقدام عربستان به نوعي پيام به کشورهاي 1+5 بهويژه آمريکاست که توافق با ايران نداشته باشند يا کمک به آنها درجهت تحت فشار قراردادن ايران براي امضاي توافقنامه؟