تاریخ انتشار: شنبه, 17 اسفند 1392 ساعت 11:00

به ياد چرخ خياطي مادر…

به ياد چرخ خياطي مادر...که صداي وقت و بي وقتش آرام بخش وجودِ پر تلاطم من بود...

زمانيکه نياز داشتم آواي گرم لالايي مادر را با نوايي روحاني و توامانِ با عشق بشنوم، طنين صداي چرخ بود که دردهاي بيکرانه مادر را نويد بخش مي‎بود... افسوس...

اکنون که دردها يکي پس از ديگري چهره زيبايت را به طرح يک تابلوي بي‎نظير از رنج بدل کرده‎اند، من چه بي‎شرمانه اين تابلو را به تماشا نشسته‎ام؟

بوسه مي‎زنم برانگشتانت که جاي جاي تنِ پير و خسته‎ي چرخ خياطي لمس و حست کرده، چرخي که دردهاي مرا به تن تو و شادي‎هاي تو را به جان من وصله زد تا تو آرام آرام فرسوده شوي و من جاني دوباره بگيرم...

مادرم...

ققنوس من...

کمتر درد بکش.... شايد کمتر شرمنده‎ي نگاه روشنِ و مهربانت باشم...

|لينک زن|

1132 نمایش

نظر دادن