زن کله خري را به دست آورده و موهايش را کز داده و آماده پختن ميکند تا به جاي کله گوساله به شوهرش بدهد.
زن کله را کنار حوض پاکيزه کرده و در قاب چيني کنار حوض ميگذارد که در اين بين شوهرش از راه رسيده و از کله ميپرسد؟
زن جواب داد از منقار کلاغ افتاده است. شوهر قانع شده و به اتاق رفت. زن همسايه اي که در آن خانه بود و با زنک، جيک و بوکشان يکي بود، خود را به زن رساند و گفت:
زحمت به خود نده چون کسي که نگويد کلاغ چهار سيري چطور کله ي چهار مني را به منقار کشيده مغز خر نخورده الاغ است...
زين قصه گر هزار نکته بر دهد
يک نکته اش نگفته ترا به باد دهد
از دست زن مخور تو کله پاچه را
شايد که خر بود يا گاو يا کلک
منبع: بيتوته