به گزارش ايلنا، متن کامل نامه رحيمي به احمدي نژاد که در اختيار ايلنا قرار گرفته به شرح ذيل است:
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاي دکتر احمدي نژاد، رئيس جمهور محترم دولت هاي نهم و دهم
سلام عليکم؛
اين مختصر را چگونه ميتوانم آغاز کنم جز آنکه بگويم: چون دوست دشمن است شکايت کجا برم؟
البته شما دشمن نبودهايد و مرا با شما دوستي و رفاقت ديرينه ايست که مربوط به سالهاي اخير نيست. نيک ميدانيد و ديگران هم خوب است در اين مجال مطلع شوند که رفاقت من و شما به سالهاي دوري بر ميگردد که در کردستان و آذربايجان غربي بوديد و سپس به اردبيل رفتيد تا تقديرمان اين باشد که هر دو استانداري دولت ششم را تجربه کنيم. گذر زمان شما را به رياست جمهوري و بنده را به خدمتگزاري در ديوان محاسبات کشور رساند.از ابتداي آشنايي، هم من و هم شما همواره حق رفاقت بجا آوردهايم و در برخي مواقع هم اختلاف ديدگاههايمان مانع از تداوم رفاقتهايمان نشد، در همان دوره البته افراد منتقد با بهانه جملات مقلوب شده جريان رسانهاي تخريب بنده را کليد زدند و متهم به اغراق و تملق شدم. چندي گذشت و اصرار کرديد که به جمع دولت بپيوندم؛ پاسخم منفي بود با اين استدلال که اگر در ديوان بمانم بيشتر منشأ کمک و خدمت به کشور خواهم شد. نپذيرفتيد و بدون اطلاع من حکمي صادر کرديد و با حفظ سمت به عنوان معاون حقوقي منصوب نموديد که خلاف مقررات بود. چاره اي نداشتم جز آنکه از ديوان محاسبات استعفاء بدهم و به همين خاطر باعث رنجش برخي از دوستان قديمي و صميميام شدم و آغاز رنجشها هم از همانجا شروع شد. به دولت آمدم و آنچه در توان داشتم در طبق اخلاص گذاشتم و در انجام وظايف محوله بويژه ترميم روابط دولت و مجلس کوتاهي نکردم. در اواخر دولت نهم بود که به دلايلي که هنوز هم برخي از آنها براي من نامعلوم است، چند تن از اعضاي دولت را کنار گذاشتيد و حتما خاطرتان هست که من از باب مشورت مخالف بودم و دلايلي آوردم و وقتي نپذيرفتيد، يادآوري کردم که دولت از نصاب ميافتد و نيازمند رأي مجدد اعتماد مجلس ميشود.ماجراي معاون اولي پيش آمد. بعد از ناکامي گزينه اول، به بنده پيشنهاد داديد. و همان موقع گفتم که با وجود کينههاي سياسي و برخي زخمهاي کهنه، از من بگذريد، زيرا عاقبت کار را ميدانستم که برخي مخالفان سياسي با عنادورزي به دنبال هتک حيثيت و بر باد دادن آبرويم خواهند بود؛ اما باز هم مخالفت با تصميم شما سخت بود.
آقاي دکتر احمدي نژاد؛ دوست عزيز و قديمي!
در دولت دهم همه اعضاء شاهد و گواهند که جز کار و کار به چيزي نميانديشيدم و 6 صبح تا 12 شب، حداقل زماني بود که مصروف خدمت در دفتر کارم ميکردم. و اين جديت در کار از نگاه منصف نمايندگان محترم وقت مجلس شوراي اسلامي پنهان نماند و در نا مهاي به امضاء 211 نفر تقدير خود را از انتصاب شما اعلام نمودند.زمان گذشت و رفته رفته احمدينژاد و رفتارهايش متفاوت از سالهاي گذشته شده بود. هربار که به مشورت مينشستيم به سروش آسماني کذايي بيشتر توجه ميکرديد تا مشورتهاي ناشي از تجربه هاي مختلف من. در سال آخر دولت اصرارتان بر کانديداتوري فرد مورد نظر چنان بود که گويي از جايي به شما الهام ميشده است و حاضر نبوديد حرفي غير از آن بشنويد و نظر بنده و جمعي از همکارانم در دولت را نپذيرفتيد و وقعي ننهاديد تا جايي که اينجانب با همفکري برخي از اعضاي کابينه چارهاي نداشتم جز اينکه در شرايط سخت عمل جراحي همسرم براي ثبت در آينده تاريخ و براي دلگرمي همکارانم در دولت خطر کنم و به عنوان کانديداي رياست جمهوري ثبت نام نمايم تا به طور نمادين اختلاف نظرم را با رويکرد شما بيان کنم و البته در نهايت باز هم به اصرار شما، بازي را بار ديگر در صحنه رفاقت باختم و باز هم حرفتان را گوش کردم و عليرغم ميلم انصراف دادم.
آقاي دکتر احمدي نژاد!
در جريان قهر شما پس از ماجراي آقاي مصلحي بسياري از دوستان شما تلاش کردند که من هم کار را رها کنم تا دولت بخوابد و بسا کساني که به من گفتند آماده باشم براي عهده دار شدن کفالت رياست جمهوري. اما گفتم حوصله کنيد احمدي نژاد بايد برگردد که من ميانه او و خودم را با خدمت به نظام آزمودهام که:ما را سريست با او که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سريم.ذکر يک نمونه ديگر از خاطرات تلخ اين دوره شايد خالي از فايده نباشد. به ياد داريد که خودم را در فضاي سياسي و رسانهاي سپر کردم تا خانم دکتر دستجردي که پرتلاش و مردانه در ميدان کار بود از دولت خارج نشود؟ اما متاسفانه شما لجبازي کرديد و به بهانه تعلل در عزل رئيس دانشگاه علوم پزشکي تهران که فردي توانمند و متعهد بودند، او را عزل کرديد و مرا هم نزد رسانهها و افکار عمومي سکه يک پول ساختيد و البته همان موقع در جريان قرار گرفتم که با مشورت اطرافيان پيشنويس عزل بنده را هم آماده کرده بوديد.
و اما اينک که از هر سو مورد هجمه قرار گرفتهام و نا آگاهان نيز گمان کردهاند که درهاي رحمت خدا به روي بندگان، راه در دالانهاي سياست دارد و رسانهها عرض و آبرو و حيثيت 35 ساله خدمت و امنيت و آسايش همسر بيمار و دختران رنجورم را به باد دادهاند و بي آنکه اصل ماجرا را بدانند و تبيين کنند حديث مدعي را با کينه بر سر بازار جار ميزنند و بر سر تقسيم غنائم اين آبروريزي و هتک حيثيت، مسابقه و مناظره راه انداختهاند.
شما بهتر از هر کسي ميدانيد که در 5 سال گذشته، مگر به ضرورت، در مقام پاسخگويي به رسانهها برنيامدهام. مگر آنجا که استانداري کردستان، تراکتورهايي را که دولت به کشاورزان منطقه هديه داده بود و با ابتکار خودشان بطور نمادين آرم مقدس الله مندرج در پرچم جمهوري اسلامي ايران را طراحي و به نمايش درآوردند و برخي رسانههاي مغرض آن آرم مقدس را تعبير به جملهاي از باب مداهنه نمودند، و تا امروز از سر جهل مرا مورد طعن و شماتت قرار ميدهند، پاسخي دادهام؟!
آيا وقتي در حضور رئيس کميسيون آموزش مجلس، وزير علوم وقت و جمعي از اساتيد دانشگاه از رساله دکتري خود دفاع کردم و فرد مدعي را به خاطر ادعاي کذب در دادگاه محکوم نمودم، سخني به رسانهها کشاندم تا دفاعي کرده باشم؟!
آيا وقتي با تلاش همکارانم در ديوان محاسبات، فساد موجود در بيمه ايران را افشاء کردم و با يک مهندسي معکوس، خود متهم آن شدم، جملهاي در دفاع بر زبان آوردم؟!
يا وقتي براي نخستين بار مفاد قرارداد ننگين کرسنت را در حضور رسانهها بالاي دست گرفتم و آن را متوقف کردم، کسي در برابر انتقام گيري مخالفين، حتي آخ از زبان من شنيد؟!
همه آنچه ظرف چندين سال بر من رفته است، يک طرف ماجرا است و البته اين زخم وقتي "کاري" ميشود که جنابعالي نيز مصلحت را در آن ميجوييد که دامن خود را از آن برچينيد!
آقاي احمدي نژاد؛ دوست عزيز و قديمي!
آيا بهتر نبود با اطلاعي که به صحت و سلامت زندگي من که از نزديک با آن آشنا هستيد داشتيد، گواهي ميداديد؟ و شهادت ميداديد که من به بيت المال خيانت نکردهام و زندگيام به ريالي مال حرام آلوده نيست؟ آيا نبايد ميگفتيد که رحيمي پس از عمري خدمت چون حقوق و مزاياي بازنشستگياش برقرار نشده، براي گذران زندگي به سختي افتاده است؟آقاي احمدي نژاد، براستي نميدانيد يا فراموش کردهايد که ماجراي اين پرونده چيست؟شايد فراموش کردهايد که رحيمي محکوم امروز، چوب لجبازيها و آبروبريهاي گاه و بيگاه شما را ميخورد.يادتان ميآيد در ماجراي يکشنبه سياه چقدر اصرار کردم که نکنيد و آبرو نبريد و بگذاريد از مجاري قانوني، ماجرا پيگيري شود.
من با توکل بر خداوند و به گواه وضعيت ديروز و امروز زندگيام که تغييري نکرده و شاهد سلامت زندگي من است تا لحظه آخر و تا جايي که قانون اجازه ميدهد در پي اعاده حيثيت و اثبات بيگناهي خود و خانوادهام هستم. اما شما نيز گويا مانند برخي رسانههاي معاند خارجي وناآگاه به اين نتيجه رسيدهايد که هرچه هست همين فضاي غبار آلود رسانهها و دعواهاي سياسي است؟
گيريم که امروز در منظر مردم محکوم و در آينده نيز با استناد به همين اخبار و اطلاعات آميخته حق و باطل و منازعات دور از حق و عدالت اصلاح طلب و اصول گرا، تاريخ را نيز اينگونه نوشتند، اما دير نخواهد بود که روزنامه اعمال ما نزد خداي متعال گشوده ميشود و حق و باطل نمايان ميگردد. از آنکه جاهل است و يا مغرض است، توقع و يا اعتراضي ندارم. بر رسانه ملي که با تغييرات جديد متاسفانه در پي جلب و جذب مخاطب به هر قيمتي، برآمده و به بهانه تبيين راهکار مبارزه با مفاسد اقتصادي، ميدانهايي فراخ براي عقده گشايي عليه ارگانها و نهادهاي انقلابي و تريبوني براي تطهير فتنه گران فراهم ميآورد، هرجي نيست. اما از دوستي که از 5 سال پيش در جريان رنجهايي که بر خود و خانوادهام رفته است، و از نزديک اشک دختران، رنجوري همسر، سکته منجر به مرگ مادر، سکته خواهري که افتخار دارد شهيدي را نثار انقلاب اسلامي کرده است و اشک چشم برادري که هنوز از ترکش خصم التيام نيافته است را ديده، و من بخاطر تداوم دوستي با او از خودگذشتگيها کرده ام و تا امروز که بيانيه دو پهلويش را در دفاع از خودش ديدم، کلامي در تضعيفش بر زبان نياوردهام، اين انتظار نميرفت که از مضمون بيانيه دو صفحهاي اش، جز برائت از رحيمي، استنباط نشود.
وي در پايان اين نامه با بيان اينکه ريالي از کمک هاي غير دولتي در انتخابات مجلس هشتم به حساب خود واريز نکرده گفته است: تمام مبلغ يک ميليارد و دويست ميليون توماني فردي به نام جابر ابدالي به 170 نفر از نامزدهاي اصولگراي انتخابات وقت پرداخت شده است.
نامه تند رحيمی در پاسخ به بيانيه محمود احمدینژاد؛ چوب لج بازي و آبروريزي شما را ميخورم
معاون اول دولت دهم در نامهاي افشاگرانه به سوابق دوستي خود با محمود احمدينژاد اشاره و با گلايه از وي اعلام کرد: گيريم که امروز در منظر مردم محکوم شدم اما دير نخواهد بود که روزنامه اعمال ما نزد خداي متعال گشوده ميشود و حق و باطل نمايان ميگردد.