به گزارش آخرین نیوز، محمدحسين روانبخش در روزنامه مردمسالاری نوشت:
نامه محمدرضا رحيمي به رئيس سابقش، محمود احمدينژاد هر چند حرف تازهاي نداشت اما از اين نظر که اين حرفها را محمدرضا رحيميميزند حائز اهميت بود . رحيمي در اين نامه سعي کرده ژستي را بگيرد که امروز بسياري از حاميان و نزديکان ديروز احمدينژاد گرفتهاند: منتقدي که خون دل ميخورده و تا جايي که امکان داشته در مقابل «آبروبري»هاي او ايستاده است و اين، با توجه به پيشينه رحيمي بسيار جالب است. او قبل از اينکه جذب دولت شود، درباره احمدينژاد گفته بود «يکي از مسلمانان سوريه معتقد بود اگر بنا بود بعد از پيامبر (ص)، پيامبري بيايد آن، احمدينژاد بود» ( 17 خرداد 1385 - در همايش ديوان محاسبات کل کشور ) و بعيد نيست که او، در طول سالهاي بعد به خصوص بعد از معاون اول شدنش، شناخت تازهاي از احمدينژاد بدست آورده باشد و به آنچه در نامهاش به احمدينژاد نوشته، رسيده باشد؛ اما با عرض پوزش از برادر رحيمي، اين موضوع اصلا قابل پذيرش نيست، نه به خاطر اينکه رحيمي اين حرفها را بعد از عدم حمايت احمدينژاد از او منتشر کرده، بلکه به دليل شواهد متعددي که نشان ميدهد رحيمي تا آخرين روزهاي دولت احمدينژاد، ارادتش نسبت به او پايدار مانده است :
1- بيستم آذر ماه 1391 روزنامه جمهوري اسلامي نوشت:کنار هم قرار دادن نام خدا و رهبري و رئيسجمهور، در مراسم افتتاح طرح توسعه سيمان بوکان توسط محمدرضا رحيمي معاون اول رئيسجمهور، موجب تعجب مردم شد. طي دو روز گذشته مردم، تماسهائي با روزنامه جمهوري اسلامي گرفته و به اين اقدام معاون اول رئيسجمهور اعتراض کردند. آنها گفتند جمله «به نام خدا و... به نام رئيسجمهور » که عبارت به کار برده شده توسط رحيمي بود متأسفانه بارها از تلويزيون نيز پخش شد!
اين موضوعي است که رحيمي قادر به انکار آن هم نيست؛ زيرا يک روز بعد از انتشار اين خبر، دفتر محمدرضا رحيمي مجبور شد اطلاعيهاي بدهد و بابت اين حرف عذرخواهي کند . در آن اطلاعيه آمده بود: «به دنبال انتشار خبر انتقادآميز رسانهها به نقل از مردم درباره «کنار هم قرار گرفتن نام خداوند، رهبري و رييسجمهور» که در جريان سخنراني معاون اول رييسجمهور در مراسم افتتاح طرح توسعه سيمان بوکان اتفاق افتاد، ضمن پوزش و پذيرش اين انتقاد سازنده، تاکيد مينمايد که اشتباه لفظي و سهوي مذکور به دور از هر نوع انگيزه و قصد اغراقگويي و ناشي از فشردگي و تغيير ناگهاني برنامهها بوده است.» (به نقل از خبرگزاري مهر – 21 آذر 1391)
2- بيست و دوم خرداد 1392، در آخرين ماههاي دولت احمدينژاد وي تصميم گرفت به 12 نفر از دولتمردانش نشان دولتي بدهد .محمدرضا رحيمي يکي از اين دوازده نفر بود که نشان درجه يک خدمت را گرفت؛ اما آنچه منظور نظر ماست سخناني است که او بعد از دريافت نشان گفت: « همه نشانهاي لياقت و خدمت، شايسته و زيبنده خود دکتر احمدينژاد است ».
واقعا اگر برادر محمدرضا رحيمي در آن روزها ميديده که « رفته رفته احمدينژاد و رفتارهايش متفاوت از سالهاي گذشته شده بود. هربار که به مشورت مينشستيم به سروش آسماني کذايي بيشتر توجه ميکرديد تا مشورتهاي ناشي از تجربههاي مختلف من» (به نقل از نامه رحيمي به احمدينژاد) چرا از اين حرفها ميزد؟
به اين ترتيب، شايد تنها عبارت قابل قبول محمدرضا رحيمي در نامه اش به احمدينژاد، اين باشد که «دير نخواهد بود که روزنامه اعمال ما نزد خداي متعال گشوده ميشود و حق و باطل نمايان ميگردد»؛ سخن حقي که بايد روي چشم نهاد؛ فقط اي کاش همه، در همه اوقات، چه وقتي مست از شراب قدرت هستند و چه وقتي که از اسب افتادهاند، اين سخن را براي خود تکرار کنند !