تاریخ انتشار: چهارشنبه, 31 خرداد 1396 ساعت 09:56

چرا «موشک نقطه زن» داریم اما خودروی خوب نه؟

« چرا موشک نقطه زن داريم اما خودروي خوب نه؟ » عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم اميرحسين يزدان پناه است که مي‌توانيد آن را در ادامه بخوانيد:

کشوري که مي تواند موشک نقطه زن بسازد چرا بايد پرايد توليد کند؟ اين سوال تکراري را خيلي ها از هم مي پرسند. سوالي در ظاهر ساده اما نشان دهنده ضعف عميق درصنعت عظيم خودروسازي که علي الظاهر بزرگترين صنعت ايران پس از نفت است. اين يادداشت البته نه درباره خودروي ملي است و نه درباره صنعت خودروسازي و حتي شايد درباره موشک هاي ايران هم نيست. موشک هاي بالستيک ايران که با هدف قرار دادن مقر تروريست هاي تکفيري در سوريه، شعف و خشنودي مردم ايران را در پي داشت فارغ از همه تحليل هاي سياسي و ديپلماتيک پيام ديگري نيز باخود داشت، پيامي از جنس اعتماد به توان و علم دانشمندان ايراني و البته حسرتي از جنس اين که واقعا چرا نمي توان خط توليدموشک هاي پيشرفته را در ساير بخش هاي صنعت ايران برپا کرد؟ براي آن که اين خط توليد را در ساير بخش ها پياده کنيم بايد بدانيم روند توليد موشک در ايران چه شاخص هايي را در اولويت قرار داده است.

1-اراده ملي وتفکر جهادي: عمده تصميم گيران،متخصصان و نيروهاي نظامي ايران کساني هستند که نه فقط در زندگي کاري خود بلکه در زندگي شخصي شان نيز مجاهدت براي نيل به اهداف اسلامي و انقلابي را کنار نمي گذارند. تجربه شخصي نگارنده از گفت و گو با متخصصان صنايع دريايي و موشکي در هواي شرجي و 48 درجه سواحل خليج فارس دور از همسر و فرزندحاکي از روحيه بسيار بالا و انقلابي آن ها و اراده جدي متخصصاني است که براي رسيدن به اهداف متعالي کشور، بر هر عافيت طلبي براي خود پشت پا زده و تنها به ارتقاي امنيت کشور مي انديشند. نمونه اي از زندگي جهادي که به نظر مي رسد با شرايط اسفبار بهره وري که در بسياري از بخش هاي توليدي و صنعتي داريم، مي تواند نجات دهنده توليد کشور باشد. سوال اين است که با فرض اين که ده ها و صدها محدوديت مقابل ما باشد آيا اگر اراده اي جدي و تفکري جهادي چاشني کار و تلاش ها شود نمي توان بسياري از مشکلات را حل کرد؟

2- دانش محوري: صنايع نظامي از پيچيده ترين صنايع دنيا هستند، اين صنعت آنقدر حساس و پيچيده است که حتي يک فن خنک کننده ساده يا يک واشر معمولي يا هزاران قطعه ديگر که کاربردهاي غيرنظامي دارند، از ترس آن که ممکن است در حوزه نظامي کاربرد داشته باشند به برخي کشورها فروخته نمي شوند. آلياژهايي که در صنايع نظامي استفاده مي شود هم گاهي با جابه جايي درصدي از ميزان يک ماده معدني آنقدر تغيير مي کند که ممکن است مثلا موشک وقتي ارتفاعش زياد مي شود براثر فشار جاذبه تغيير شکل دهد و ... همه اين ابعاد و جزئيات پيچيده نشان مي دهد که خط توليدي که مي خواهد به موشکي برسد که خطاي هدف گيري اش در فاصله هزار کيلومتري، کمتر از 10 متر است بايد يک فکر و دانش قوي با خود به همراه داشته باشد. حتي اگر با مهندسي معکوس لازم باشد سلاحي که ساخته شده بازسازي شود بازهم توان فني در انجام مهندسي معکوس و سازگار کردن آن با قطعات توليدي در کشور ديگر خود يک موضوع پيچيده است. موضوعي که نشان مي دهد صنعت نظامي ايران که دست کم در دو دهه اخير توانسته به موفقيت هاي چشم گير در ساخت تجهيزات پيشرفته دست يابد، براساس يک منش و منطق علمي و دانش بنيان پيش رفته است و در شرايطي که حتي فروش فن هاي خنک کننده معمولي به ايران با چالش همراه است، طبعا دانش ساخت آن نيز بايد متکي به توان داخلي و فکر دانشمندان و دانشجويان ايراني باشد.

3- شايسته سالاري: وقتي هدف در يک پروسه توليدي مشخص باشد و هرگونه انحراف در مسير توليد به انحراف در خروجي مي رسد که ممکن است تبعات سياسي و امنيتي در پي داشته باشد، همه اجزاي آن خط توليد بايد مبتني بر شايستگي و نياز پروسه تعريف شده انتخاب شوند. کوچکترين فساد يا رانت در اين مسير مي تواند باعث روي کار آمدن نيرويي شود که نتواند از عهده کار محوله برآيد. کمترين اهمال در گزينش عوامل اين خط توليد و دوري از شاخص محوري و شايسته سالاري مي تواند خروجي را به سمتي بکشاند که نه تنها به اقتدار کشور اضافه نکند بلکه عدم موفقيت آن براي دشمنان که درحال رصد کشور هستند، عيان شده و افتضاح سياسي و نظامي به بار بياورد. جالب اين جاست که نهادهاي نظامي هميشه با اين فشارها مواجه هستند که شفافيت ندارند و اين عدم شفافيت ممکن است به عدم شايسته سالاري منتهي شود. اما خروجي مقتدرانه آن نشان مي دهد که اين فشارها وارد نيست. سوال اين است که آيا در ساير حوزه هايي که توليد و اقتصاد کشور نياز به جهش هاي چشم گير و قدرت افزا دارد، طي دهه هاي گذشته همين شايسته سالاري اعمال شده است؟

4- اتکا به توان داخلي: وقتي کشور با تحريم مواجه مي شود از آن جايي که اصلي ترين حوزه تحريم صنايع نظامي و بازداشتن کشورها از کمک نظامي به کشور تحريم شده است، لذا هر چيزي (اعم از دانش يا قطعه) که امکان استفاده در تجهيزات نظامي را داشته باشد نمي توان به راحتي وارد کشور کرد. براي فائق آمدن بر اين محدوديت 2 کار مي توان کرد: يا بايد آن قطعه را ساخت و آن دانش را به دست آورد و يا بايد آن را با روش هاي پيچيده وارد کشور کرد.بالطبع منطقي ترين راه اين است که تلاش کنيم به دانش ساخت آن قطعه تحريم شده دست يابيم. موضوعي که به نظر مي رسد در بسياري از بخش هاي صنايع و توليد و اقتصاد با آن دست به گريبان هستيم. مزيت نسبي صنايع نظامي ايران اين است که در بن بست هاي علمي و تجهيزاتي که در نتيجه فشارهاي تحريمي ايجاد شده به توان داخلي اتکا واعتماد کرده و خود را در حصار محدوديت ها و تحريم ها گرفتار نکرده است که اگر مي کرد حتي يک پيچ معمولي براي بدنه موشک هم نمي توانست توليد کند. آيا اين رويکرد در همه بخش هاي توليدي و صنعتي ما وجود دارد؟

به اين ليست مي توان ويژگي هاي ديگري نيز افزود اما به نظر مي رسد اگر خواستار تحول در بخش هاي توليدي و صنعتي کشور و حتي ساير بخش ها هستيم و مي خواهيم اقتداري راکه در حوزه نظامي و بخصوص موشکي داريم در همه بخش ها شاهد باشيم بايد الگوي توليد را با نگاه و راهبردي مشابه آن چه در حوزه نظامي اتفاق افتاده شبيه سازي کنيم.

راهبردي که نتيجه آن پيشرفت و کسب اقتدار در سخت ترين شرايط است تا ديگر شاهد اين سوال تکراري نباشيم که چرا مي توانيم موشک بسازيم اما خودروي با کيفيت نه؟ چه اين که پاسخ روشن است: براي ساخت محصولي کارآمد مشابه موشک بايد از خط توليد آن الگو برداشت. الگويي که محورشاخص آن باور به توان داخلي وعدم نگاه به بيرون از مرزهاست.

554 نمایش

نظر دادن