به گزارش آخرین نیوز، سرگه بارسقيان در روزنامه اعتماد نوشت:
ساعاتي پس از ديدار رييسجمهور ايران با نخستوزير بريتانيا در نيويورك، ديويد كامرون در سخنراني خود در مجمع عمومي سازمان ملل، ايران را متهم به حمايت از گروههاي تروريستي كرد و گفت «برنامه هستهيياش، رفتارش با مردمش، همه اينها بايد تغيير كند». چطور نخستوزيري كه پس از ديدار با حسن روحاني به دستيارش گفته بود با اين ملاقات «تكهيي از تاريخ رقم خورد»، در سخنرانياش به «اختلافنظرهاي شديد» خود با رييسجمهور ايران اشاره كرد؟ چه عواملي موجب شد در ظرف چند ساعت، ديدار تاريخي روحاني - كامرون كه گفتهاند در جو خوبي برگزار شد، تبديل به موضعگيري علني تندي شود كه حتي مقامات وزارت خارجه هم از آن ابراز تاسف و آن را محكوم كردهاند؟ انتظار ميرفت كه منتقدان داخلي روحاني سخنراني كامرون را «نتيجه ديدارهاي تاريخي، اعتمادساز و تنشزدا با غرب» بدانند و از رييسجمهور پاسخگويي به «زيادهخواهي انگليس» را بخواهند و سياهه مظالم تاريخي روباه پير را بخوانند؛ چنانكه در اين يك سال هر اظهارنظر تند و تهديدآميز امريكاييها را در صدر رسانههايشان نشاندند تا نشان دهند مذاكره با امريكا، نگاه و لحن آنها را تغيير نداده و آنها همان هستند كه بودند. اين ديدگاه، هر مذاكره ديپلماتيكي را به شيوه كامران ميرزايي تفسير ميكند. در حكايات تاريخي هست كه كامران ميرزا، نايبالسلطنه قاجار و فرزند ناصرالدين شاه دو شال از ميرزا رضا كرماني خريد و پولش را نميداد. ميرزا رضا عاقبت به ديوانخانه كامران ميرزا رفت تا طلبش را بگيرد. اين جسارت ميرزا رضا، پسر شاه را برآشفت تا جايي كه دستور داد پول شالها را به او بدهند اما در ازاي هر اسكناسي كه به ميرزا رضا ميدهند يك سيلي هم به صورتش بزنند. ميرزا رضا كرماني هماني بود كه پدر كامران ميرزا را در حرم شاه عبدالعظيم كشت و سر خودش هم بالاي دار رفت.
با اين تفسير، برخي تصور ميكنند هر مذاكرهيي يا سيلي زدن دارد يا سيلي خوردن. اما نه روحاني، ميرزا رضا كرماني بود و نه كامرون، كامران ميرزا. ديدار روحاني با كامرون تنها يك مذاكره بود؛ مذاكره نه آتشبس است نه صلح. در دوره جنگ هم چنين مغالطهيي وجود داشت.
مذاكره مستقيم يا غيرمستقيم، ميان دو طرف متخاصم ممكن است به نتايجي از قبيل آتشبس و ترك تخاصم يا يك صلح همهجانبه منجر شود يا ممكن است به هيچ نتيجهيي هم نرسد ولي در هر حال قبول اصل مذاكره به عنوان يك ابزار سياسي ميتواند در جهت پيشبرد هدفها مورد استفاده قرار گيرد. در سال 67 ايران آتشبس را پذيرفت، اما نه عقبنشيني كرد و نه مذاكره با عراق به معني آشتي با صدام بود. از مذاكره چند دقيقهيي روحاني با كامرون كه براي اولين بار پس از 36 سال در سطح سران دو كشور انجام شد، نه ميتوان اميد مفاهمه داشت و نه انتظار رفع همه اختلافات. همانطور كه با سالها مذاكره ايران و امريكا در قالب 1+5 و گفتوگوهاي دوجانبه، هنوز انبوهي از اختلافات طرفين درباره برنامه هستهيي پابرجاست.
ملاقات كامرون و روحاني تكهيي از تاريخ بود، اما قرار نبود تكانهيي بر تاريخ باشد كه هر چه اختلاف بود را بشويد يا يكي را بر ديگري بشورد. چه كسي انتظار داشت كه با آن ملاقات، رويه لندن درباره اختلاقات 35 ساله تغيير كند يا تهران با يك دست فشردن رييسجمهورش با مستاجر خانه شماره 10 داونينگ استريت لندن، دست از سياستهاي منطقهيي و داخلياش بردارد؟ سران ايران و انگليس ميتوانند سالها با هم ملاقات و حتي به پايتختهاي هم سفر كنند، اما اختلافاتشان پابرجا باشد، همانطور كه ايران و روسيه چنين روابطي دارند؛ امضاي روسيه پاي قطعنامههاي تحريم ايران در شوراي امنيت سازمان ملل هست، هنوز تكليف رژيم حقوقي درياي خزر تعيين نشده و اختلاف تهران و مسكو بر سر سهم ايران در اين دريا باقي است، روسها در فروش موشكهاي اس-300 به ايران بدقولي كردند، تيم مذاكرهكننده هستهيي ايران ساعتها مذاكره دوجانبه با هيات روسي دارند تا راه توافق را باز كنند و... ولي با تمام اين اختلافات روابط ايران و روسيه در بالاترين سطح خود است. اگر به اصل مذاكره اينطور نگاه شود، نه ديدار روحاني و كامرون نشانه اعتماد خوشبينانه به انگليس بود و نه سخنراني كامرون نمونه شكست ابزار مذاكره در ديپلماسي ايران است.