تسنیم: حجتالاسلام حسن روحاني رئيسجمهور کشورمان در جمع از هنرمندان و اعضاي تشکلهاي فرهنگي و هنري که شب گذشته در تالار وحدت برگزار شد، سخناني ايراد کرد.
متن کامل سخنراني رئيس جمهور به شرح زير است:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطاهرين و صحبه المنتجبين
براي من شبي به ياد ماندني است، چون ميهمان اصحاب فرهنگ و هنر و فرهيختگان هستم. دعوت و ميهماني شما را پاس ميدارم. با اهل هنر از هنر گفتن بسيار سخت است. معمولاً دولتمردان، سياستمداران و حتي فيلسوفان و روشنفکران، چونان با هنرمندان سخن گفتهاند که گويي قصد تعيين تکليف براي آنان دارند. آنان نگاه هنرمندان را چونان در قالب و فرم آن خلاصه ديدهاند که فکر کردند، هنر دستور دادني و سفارش کردني است.
هنر قالب نيست، هنر قالب و معناست، هنر خلاقيت است. اين نوع جلسات هم براي همانديشي و همفکري اهالي اقليمهاي متنوع فکري است تا از همديگر درک نزديکتر و متقابلي داشته باشيم.
ذات هنر با مفهوم خير و نيکي، يکي است. قبل از عصر جديد، هنر بسيار فراتر از هنرهاي زيبا تفسير ميشد. هنر گفتوگو، هنر معاشرت، هنر ديپلماسي، هنر زندگي مسالمتآميز، هنر زندگي بدون کينه و هر کار بيعيبي هنر است.
هنر، هر کار بدون عيب است و ما همه بايد تلاش کنيم هنرمندانه حرف بزنيم، عمل کنيم و تعامل داشته باشيم، يعني هنر مردمداري. هنر و ارزش، پيوندي ذاتي دارند. هنر يعني عروج فکر از سطح عادي به سطح متعالي؛ همانکه در عرفان و فلسفه اسلامي به عالم اعلي تعبير ميشود.
هر هنرمندي ميخواهد به معناي جهان و عمق جهان برسد. علاوه بر اينکه هنر به همه جان ميدهد، اين هنرمند است که رودخانه را، کوهها را، بلبل را، شمع را و پروانه را به سخن وا ميدارد.
اگر بگوييم هنر مرده را زنده ميکند، سخني به گزاف نگفتهايم، پس تقسيم هنرمندان به هنرمندان ارزشي و غير ارزشي بيمعناست. هنر يعني ارزش و هنرمند [فرد] ارزشمندي است که با کار خلاقانه به تعالي ميرسد و خلقت، بزرگترين مظهر قدرت خداي لايزال است، فقط در اين زمينه است که فتبارک الله احسن الخالقين. هنرمند جهان را بازآفريني ميکند و کار او در مسير ارزشهاي الهي است.
هنرمند البته در مسير هنر، بايد با مردم، ذوق مردم و خواست مردم خود را نزديک کند. هنر بدون آزادي معنا ندارد و خلاقيت تنها در سايه حريت امکانپذير است، اما اعمال محدودکنندهاي نيز براي هنر وجود دارد. قبل از آنکه سانسور و مميزي به دولت ها منتسب شود، خود جوامع بشري و اجتماع، اولين قدم قرار دادن چارچوب براي هنر است، عادات، رسوم، اخلاق جامعه، فهمها و درکها همه اينها مرزبنديهايي را براي هنر مشخص ميکند.
گفت، هنر مردمي باشد و راستي.
همه هنر همين است که حکيم سخن فردوسي بزرگ گفته است مردمي بودن و صداقت، اين همه هنر است.
من گاهي اوج هنر ايراني را در حافظ ميبينم. حافظ شيرازي، هنرمند ايراني ميتواند مقتدايش حافظ باشد. حافظ، حافظه تاريخي، ادبي و هنري ملت ايران است. با سينهاي مالامال از آموزههاي ديني و قرآني، اما از جهل و خرافه و ريا بيزار.
هنر شاعري يکي از قالب هاي باستاني هنر اين سرزمين است. در واقع شاعري، هنر ملي ايرانيان است. حافظ با همه نقد و انتقادي که بر حکومت و جامعه داشت در طول تاريخ کتابش قدر ديده و بر صدر نشسته و گاهي آنچنان تعالي يافته که جايگاهش در کنار کتاب حق و قرآن مجيد قرار گرفته است. حافظ به قول بعضيها، رند روشنفکر زمان خود بود، در عين ايمان و در عين انتقاد، هرگز از ايمانش دست برنداشت و هرگز از انتقادش پشيمان نشد.
هنرمند نه قرار است زينتالمجالس باشد و نه اپوزيسيون. هنرمند نه قرار است نوک پيکان تحولات سياسي باشد و نه قرار است گوشهنشين خرابات و خانه. هنرمند قرار نيست هر چه دولت يا جامعه يا حتي روشنفکران ميگويند، به تصوير بکشد، که برداشت خود را دارد و قرار هم نيست که با دولت يا جامعه در ستيز باشد و بجنگد.
هنرمند، انسان اهل فکر و فن و اهل دل است. براي برخي از هنرهايي که براي ثبت آنها، براي خلق آنها نياز به کمک ديگران دارد، نبايد در اين زمينه دچار ترديد و هراس شويم، برخي از روايتهاي تاريخي، ديني و حتي تاريخ معاصر شايد از حد يک شرکت خصوصي در شرايط فعلي جامعه ما اين بار سنگين به مقصد نرسد، اما معنايش اين نيست که اگر کاري به هنرمند واگذار ميشود، در روايت تاريخ هم هنرمند کار خود را انجام ميدهد.
ما اولين روزهايي که با جناب آقاي جنتي به صدا و سيما رفتيم در سال 1359، جزو اولين آثاري که بنا شد ببينيم و براي تکميل آن تصميم بگيريم، کار مرحوم علي حاتمي بود. آن کار، آن زمان با بودجه عمومي انجام ميگرفت و کار هنوز تکميل نبود. هنوز فيلم مونتاژ هم نبود، ما قطعه قطعه فيلم را آن وقت ميديديم، اما معنايش اين نيست که اگر هنرمند صاحب نامي سفارشي را دريافت کرد، ذوق هنري او تسليم آن سفارش باشد، او همچنان بايد از خلاقيت خود استفاده کند. اينچنين مشهور است که شاهنامه نيز به سفارش سلطان محمود سروده شد، اما در واقع اين شاهنامه سفارش يک ملت و يک تاريخ بود.
آثار عظيم معماري از قييل تخت جمشيد و آثار اسلامي در اصفهان هم با حمايت حکومت بود، اما امروز به عنوان نماد يک ملت ميباشد. هنر و آزادي رابطه مستقيم دارند. در غير فضاي آزاد، هنر واقعي خلق نخواهد شد. در بخش هنر نميتوانيم با دستور هنر را بيافرينيم و خلق کنيم. هر گونه فضاي امنيتي ميتواند جوانه هنر را بخشکاند، به تعبير اقبال، گفت هرگاه خشک مغزي کوته نظر زمام امور را در دست گرفت، هنر مجال بروز نيافت.
پس بايد فضاي مناسب را براي هنر فراهم کنيم، دولت براي خود رسالت ترويج را بر عهده ميگيرد، نه اينکه هنرفرمايشي را در دستور کار خود قرار دهد. البته در برخي از موضوعات ملي، مثل فرهنگ ايران و اسلام، که هويت اسلامي و ايراني ما را نگه ميدارد و تعالي ميبخشد، دولت موظف است از آنها حمايت بيشتري کند.
اي کاش ميشد افتخارات هنري ما به نمايش در ميآمد، اي کاش ميشد داستانهايي که در شاهنامه فردوسي، در مثنوي مولوي که هر دوي آنها آکنده از قصههاي ديني و ايراني است، به صورت آثار نمايشي، سينمايي، تلويزيوني و حتي رمانهاي خواندني روي آنها سرمايهگذاري ميشد.
دولت خود را موظف ميداند در اينگونه امور، هم قدمهاي تشويقي و هم قدمهاي حمايتي بردارد. نکته ديگري که ميخواهم بر آن تأکيد کنم نقش انقلاب اسلامي بر تاريخ هنر و بر هنر اين سرزمين است. شما ميدانيد قبل از پيروزي انقلاب بخش بزرگي از جامعه ما از هنر فاصله داشت. امام راحل به عنوان احياگر قرن که آزادي را براي اين سرزمين به ارمغان آورد، يکي از خدماتش اين بود که بين مردم متدين و هنر آشتي برقرار کرد. در دوران او بود که به عنوان يک فقيه و مرجع عاليقدر، حليت هنر موسيقي با سرودهاي انقلابي و ميهني فراهم شد.
در عصر او بود که بسياري از آثار ادبي و هنري اجازه نشر يافتند، در تاريخ روحانيت شيعه، امام تنها فقيهي بود که از يک فيلم و فيلمساز روشنفکر به نيکي ياد کرد. انقلاب راه را براي توسعه هنر در همه لايههاي اجتماعي فراهم نمود. انقلاب، موسيقي سنتي و يا به بياني بهتر موسيقي ملي ايران را احياء کرد. قبل از انقلاب موج موسيقيهاي غربي و پاپ به گونهاي بود که در حال ويران کردن موسيقي سنتي بود، اما انقلاب شرايطي را فراهم کرد که هنرمندان بزرگي که قبل از انقلاب نيز شناخته شده بودند، در فضاي امن و سالم بعد از انقلاب رشد کرده و باليدند و تيراژ موسيقي سنتي ما بالا رفت و بازار پررونقي پيدا کرد.
در حوزه سينما و هنر نمايشي نيز انقلاب اسلامي برکات زيادي داشت، همه منتقدان فيلم اذعان دارند که دهه 70، دهه اوج سينماي ايران بود و آثار بزرگ، بحثانگيز، متفکرانه و هنرمندانه به جامعه عرضه شد، تا جايي که امروز ايران يکي از مدعيان جوايز جهاني مانند اسکار است.
جالبتر اينکه در فضاي بعد از انقلاب، زنان و بانوان هنرمند بسياري در بخشهاي مختلف هنر از جمله در سينما رشد کردند، تا جايي که نه تنها بازيگري را بر عهده گرفتند، کارگرداني و نويسندگي نيز جزو مواردي بود که بانوان ايراني توانستند نقش خود را ايفا کنند، در حالي که قبل از انقلاب خانوادههاي متدين و مذهبي اين کشور اجازه نميداند فرزندان و اعضاي خانواده آنها در اين زمينه ورود کنند. اين يکي ديگر از خدمات انقلاب اسلامي بود.
اين دولت قصد ندارد مميزي را در فرهنگ و هنر به صورت راه و مسيري که مانع کار هنرمندان باشد، ادامه دهد. مميزي بايد در چارچوب قانون و هدفمند باشد. اگر قانون ابهام دارد، بايد قانون و چارچوب شفافي را در اختيار همه قرار دهيم تا تکليف همه روشن باشد؛ کار وزارت ارشاد بايد تقريبا يک کار اداري باشد.
اگر ميخواهيم کار مميزي را انجام دهيم، بايد گروهي از فرهيختگان، انديشمندان، هنرمندان، عالمان، حتي عالمان ديني در کنار يکديگر بنشينند و آنها باشند که بر هنر نظارت کنند، هنرمند، ميتواند بر هنر نظارت کند، کارمند دولتي، نميتواند ناظر خوبي براي هنر باشد.
چرا نظارت بر سينما و کتاب و موسيقي را به اهلش واگذار نکنيم، چه اشکال دارد که انجمنهاي صنفي بخشي از بار مسئوليت وزارت ارشاد را بر دوش گيرند.
به هم اعتماد کنيم؛ دوران، دوران اعتماد است. وظيفه دولت مداخله در هنر نيست، وظيفه ذاتي دولت تأمين مسايل مهم و ملي است، مثل مسأله امنيت، سياست خارجي که سياست خارجي و اعمال ديپلماسي صرفاً از طريق دولت انجام ميگيرد و نهاد ديگري حق مداخله ندارد. البته خطوط کلي سياست خارجي طبق قانون اساسي توسط رهبري معظم تعيين ميشود، اما در حوزههاي ديگر مثل اقتصاد و فرهنگ بايد تصديگري دولت به حداقل برسد. در شرايطي نيستيم که دولت بتواند آثار هنري خلق کند و هيچ دولتي نتوانسته است آثار هنري فاخري بوجود بياورد.
دولت کتاب نمينويسد، فيلم نميسازد، موزيک نميسازد، شعر نميسرايد. دولت بايد تسهيل کننده راه براي اصحاب فکر و هنر باشد. يادمان باشد و همه بدانيم هنر خطر نيست و هنرمند امنيت کشور را به مخاطره نمياندازد. به هنر و هنرمند اعتماد کنيم، نگاه امنيتي به هنر بزرگترين اشتباه امنيتي است. در بحث امنيت؛ اولين قدم تشخيص منابع تهديد است. در جامعه امروز منابع تهديد ما آسيبهاي اجتماعي است. از فقر و فحشا گرفته تا رواج بياعتمادي اجتماعي تا فساد اقتصادي.
اين آسيبهاست که رابطه صحيح بين دولت و ملت را، اگر سريع چاره نکنيم، ميخشکاند، تهديد آسيبهاست نه هنرمندي که ميتواند مظهر نشاط، اميد، اتحاد و همبستگي ملي ما شود. صدا و نوا و توانايي در نمايش و ساخت يک اثر تجسمي، گاهي ميتواند دردها را کاهش دهد و گاهي ميتواند آرزوهاي يک ملت را محقق کند. همين هنرمند است که ميتواند آينده را با تخيل و هوشمندي اش و با خلق آثارش نقد و ترسيم کند و راه آينده را بهتر مشخص کند. ما اگر به هنر و هنرمند با نگاه امنيتي نگاه کرديم، اولاً تهديدات اصلي را فراموش کرديم، ثانياً هنرمندي را که ميتواند ما را متوجه تهديدات واقعي کند، از وظيفهاش باز داشتهايم.
اگر بحث تهاجم فرهنگي داريم و ميگوييم ديگران براي يکسانسازي فرهنگي تلاش ميکنند، وقتي پر و بال هنر و هنرمند را بستيم، در حقيقت باند فرود را براي هواپيماهاي دشمن آماده کردهايم. وقتي فرزندان اين سرزمين نتوانند قهرمانان خود را در ميان محصولات فرهنگي وطني و خودي ببينند، ناچار به دنبال قهرمانان آن سوي آبها خواهند بود، خطر اينجاست. حتي اگر کشوري بخواهد در برابر دشمن بايستد، اين هنرمند است که ميتواند روحيه مقاومت و ايستادگي را در ميان مردم زنده نگاه دارد، همان کاري که هنرمندان متعهد در دوران دفاع مقدس انجام دادند. به اعتقاد من اگر فضاي هنري فعال در عراق و افغانستان بود، اشغال اين دو کشور امکانپذير نبود.
نکته ديگر آن است که برخي، هنرمندان ما را به غربزدگي متهم ميکنند، استدلال آنها اين است که بدنه هنري کشور را فساد فرا گرفته است و بايد اين بنا را ويران کرد و از نو ساخت. اين يکي از تفکرات غلط و اشتباهي بود که در ذهن بعضي آمد و متأسفانه در اين زمينه قدمهايي برداشته شد. بعضي ميگويند اگر آنچه گفتيم انجام ميدادند، ميشود هنر خوب و آنچه ما دلمان نخواست، ميشود هنر بد. در هر جامعهاي ممکن است خطا و فسادي باشد، اما نميتواند يک مجموعه فرهيخته بزرگ و تاثيرگذار در کشور را زير سوال قرار داد، اين قضاوتي نابحق، نابجا و ظالمانه است. اصحاب هنر مشکلات فراواني دارند که برخي از آنها امشب در اينجا بيان شد. شايد اولين جلسهاي بود که خدا توفيق داد بيشتر شنيدم و کمتر انشاء الله بگويم. چه اينکه گفت خدا دو گوش به ما داده است و يک زبان که بيشتر بشنويم و کمتر بگوييم.
ميدانم درد دلهاي شما در فرصت کوتاه امشب، بخش کوچکي بود از آنچه در دل داشتيد. دولت وظايف خود را در چارچوب قانون اساسي انجام خواهد داد و در حد توان و امکاناتش از هنر حمايت خواهد کرد. شايد عمدتاً دولت لازم است در زيرساختها بيشتر وارد عمل شود و کمک کند، اما در حد توان دولت اين قدمها را برخواهد داشت.
از اينکه ارکستر سمفونيک و ارکستر ملي به تعطيلي کشيده شده است، بسيار متأسفم و حتماً اين دولت در همين ماههاي آينده اينها را احياء خواهد کرد، اگر چه ممکن است وزير باز هم کارت زرد بگيرد.اين دولت به تمام تعهدات و قول هايي که در دوران انتخابات به مردم داده است، عمل خواهد کرد؛ کارت زرد براي اين دولت نگراني نيست. به امثال آقاي جنتيها به عنوان مدافع از حقوق هنرمندان و آزادي افتخار ميکنيم.
در هر مسيري مشکلات وجود دارد. سوختن و هيچ نگفتن، هنر است. سخن مرحوم پروين اعتصامي، گفت کس ندانست که من ميسوزم، سوختن هيچ نگفتن، هنر است. اينها مشکلاتي نيست پيش پاي دولت. دولت انشاء الله به وعدههاي خود در زمينه هنر و اصحاب هنر عمل خواهد کرد. من سخنان فراواني را يادداشت کرده بودم، اما ميدانم وقت گذشته است و اميدوارم باز فرصت ديگري فراهم شود در محضر شما باشم و از حضور شما استفاده کنم.
سه نکته را ميگويم. يک، هر نظامي خطوط قرمزي دارد، اما خطوط قرمز بايد کاملاً شفاف، صريح و قانوني باشد تا از اعمال سليقهاي جلوگيري شود. در اين زمينه دولت تمام قدمهاي لازم را برخواهد داشت، اگر مقررات شفاف و روشن داشته باشيم، آنگاه ميتوان کار نظارت را به صنفها و انجمنهاي تخصصي واگذار کرد، آنها بهتر از کارمندان يک وزارتخانه نظارت خواهند کرد و بيشتر عاشق ايران و کشورند. ما بايد اين شرايط را براي هنرمندان تسهيل کنيم.
نکته دوم آنکه بايد اقتصاد فرهنگ را پويا کنيم. دولت اين را جزو وظايف خود ميداند. البته روشن است که در توليد بايد اول تقاضا را تحريک کرد. مردم بايد کالاي فرهنگي را ارج بنهند. در اين زمينه بايد کار فراواني انجام داد. اينکه تيراژ کتاب معمولاً 2 يا 3 هزار است، اينکه شما ميبينيد بقيه آثار هنري ما در بازار مشتري ندارد، اينکه گيشههاي سينما خلوت است، يعني اينکه بايد تقاضا را تحريک کنيم، مشکلش همين است. اين موضوع نميگذارد هنرمند خلاق باشد و نميگذارد آنچه خواست جامعه است، به صورت متنوع در جامعه عرضه شود.
بنابراين دولت تلاش خواهد کرد تا اقتصاد فرهنگي و بويژه هنري پويا و فعال شود و حتي بايد بتوانيم بازارهاي منطقهاي و جهاني را نيز به تصرف خود درآوريم. نکته سوم اينکه دولت براي اهدافش به سوي شما دست نياز دراز ميکند، دولت تداوم اميد را در ميان مردم ميخواهد. از شما ميخواهم آثار اميدبخش و نشاطآفرين توليد کنيد، آثار يأسآور کافي است.
دولت در فکر ايجاد آشتي ملي و وحدت ملي است. دولت ميخواهد کينهها از سينهها برداشته شود. شماييد که ميتوانيد زمينه را آماده کنيد. دولت ميخواهد اعتدال در جامعه برقرار شود، ميخواهد بين حقوق و وظايف تعادل باشد. دولت ميخواهد ميانهروي را ترويج کند و با خشونت و افراط مخالف است؛ ما با همه توان ميخواهيم افراطيون را به انزوا برانيم.
برخي هنوز صداي ملت را در 24 خرداد نشنيدهاند. پنبهها را از گوش درآورند؛ ايران، امروز منادي مقابله با خشونت و افراطيگري در جهان است. اينکه طرح ايران در سازمان ملل متحد در ظرف چند ماه با اتفاق آراء به تصويب رسيد، نشان عظمت ملت ايران است.
دست دولت براي مبارزه با خشونت، براي ديپلماسي عمومي، براي ياري دولت، به سوي هنرمندان به عنوان ياران نزديک و مورد اعتماد دولت دراز است.
و سخن آخر؛ هنر هميشه خوب است، چون هنر، همان خوبي است.
والسلام.