«عصر ایران» پس از این مقدمه، نوشته است: زمانی یکی از دوستان مدیرم درباره انجام برخی تغییرات در شرکتش به من گفت: «هنوز تصمیم نگرفتهام که تغییرات مورد بحث را انجام دهم» و وقتی به او گفتم که «در واقع تصمیم گرفتهای که به وضع موجود ادامه دهی!» به فکر فرو رفت. او به یاد آورد که «تصمیم نگرفتن»، وجود ندارد چون «خودِ تصمیم نگرفتن هم یک تصمیم است».
کسی که پای صندوق نمیآید، در واقع رأی داده است و گاه رأی او حتی بیش از کسانی که سر صندوقها رفتهاند اثرگذار است.
انتخابات ریاست جمهوری در سال 1384 را به یاد آوریم. در آن سال، میلیونها ایرانی - که منتقدان جدی احمدینژاد بودند - در انتخابات شرکت نکردند و همانها باعث شکلگیری نتیجه انتخابات و تغییر تاریخ ایران شدند، چراکه اگر ساعتی را به خود زحمت میدادند و به نزدیکترین شعبه رأیگیری میرفتند، احمدینژاد، رئیسجمهور کشور ایران نمیشد و مصائب بعدی شکل نمیگرفت.
در واقع احمدینژاد بیش از آنکه ممنون رأیدهندگان مستقیم خود - که نامش را نوشتند - باشد، مدیون کسانی بود که با شرکت نکردن در انتخابات، عملاً به او رأی دادند.
در انتخابات مجلس فعلی نیز، تعداد قابل توجهی از نمایندگانی که بعدها به «دلواپس» معروف شدند و تا توانستند، در مسیر بهبود روابط ایران و جهان و لغو تحریمها سنگاندازی کردند، با آرایی بسیار اندکشمار راهی مجلس شدند و مثلاً در تهرانی که در مجلس ششم، رأی دو میلیون نفری داشتیم، افرادی در مجلس نهم با 200 هزار رأی شدند نماینده مردم تهران در مجلس و حاکم بر مقدرات کشور!
ما، چیزی به نام «رأی ندادن» نداریم. حداکثر، «نینداختن رأی به صندوق» را داریم که این هم «رأی نامرئی» است به حساب کسانی که از حضور مردم میترسند.
انتخاب با ماست و مسئولیت انتخاب هم.