AkharinNews چاپ کردن این صفحه
تاریخ انتشار: چهارشنبه, 16 دی 1394 ساعت 14:50

احمدی‌نژاد چگونه موفق شد بالاترین خسارت را به انقلاب، مردم و روحانیت بزند؟

آقای هاشمی از خسارتهایی بدتر از جنگ می گوید. از خسارات دوران احمدی نژاد. هاشمی از احمدی نژاد نمی گوید تا او را مواخذه کند. حرف‌ هاشمی با حامیان اوست. با تقدیس کنندگان او. با آنها که آبروی ارکان نظام را به پای او ریختند. با تعبیرهایی که هوش از سر همه می برد. تعبیر نبود که تقدیس بود. با همان تقدیس‌ها بود که احمدی‌نژاد موفق شد بالاترین خسارت را به انقلاب و مردم و روحانیت بزند. جالب هم اینکه تمام این خسارات را هم با اخذ صلاحیت از روحانیت زد!
خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی از دیدار جمعی از دبیران احزاب، مدیران مسؤول مطبوعات، معلمان و فعالان سیاسی استان خوزستان با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: آقای هاشمی وقتی از حق النّاس می گوید، از همین کارها می گوید. وگرنه در انتخاباتی که همه چیزش درست باشد هم حق النّاس سر جایش می ماند و هم فتنه ایجاد نمی شود. جالب است که آنها که آبروی خود و انقلاب را به پای احمدی‌نژاد ریختند، نه تنها از تقدیس های خود، استغفار نمی کنند، بلکه هنوزهم دل در گروی او دارند و پایدار بر خطای خویشند. تمام مشکل برخی آقایان با هاشمی هم در همین است.
 
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، متن کامل این حاشیه نگاری بدین شرح است: امروز چهارشنبه 9 دی ماه 1394 است. جمعی از خوزستانی های خونگرم در سرمای تهران به دیدار آقای هاشمی آمده اند. اندکی زودتر به جلسه رسیده ام. جمعیت زیادند و بحث های داغی هم در جریان است. نگاهی به اطراف می اندازم و جای مناسبی را پیدا می کنم برای شنیدن یکی از این بحثها. قلم و کاغذم را در می آورم و حاشیه نگاری را آغاز می کنم. بسم الله الرّحمن الرحیم.
 
یک بحث داغ سه، چهارنفره در جریان است. محورش حضور آقای هاشمی و رشته های پنبه شده برای انتخابات آتی خبرگان است. یکی می گوید اگر صد تا اتاق فکر هم بود، اینطوری نمی توانست صحنه را بچیند.میدان برای آقای هاشمی شده "برد – برد" و برای تندروها شده،"باخت – باخت". هاشمی نسخه تندروها را بدجوری پیچیده است. همانها که در دوران احمدی نژاد و تا حدودی در دولت اصلاح طلبان خواب حذف هاشمی و تصرف آینده نظام را می دیدند، امروز نه تنها خوابشان تعبیر نشده که کابوس حضور هاشمی، امانشان را بریده است. آنها که از رد صلاحیت 92 طَرفی نبستند، در انتخابات 94 هم نصیبی جز باخت نخواهند داشت. چه با تائید صلاحیت هاشمی چه با غیر از آن. آیت الله همان روز که در پاسخ به پیغام انصراف آنها، گفته بود: شما کار خودتان را بکنید، من هم کار خودم را. تکلیف امروزش را روشن کرده بود. به قول ظریفی که به مطایبه می گفت: تکلیف آقای هاشمی که روشن است. خدا کند نتیجه تایید صلاحیتها، مثل احمدی نژاد نشود، که پاسخگویی خساراتش در اخرت کار هر کسی نیست!.
 
اینقدر غرق شنیدن بحثها بودم که متوجه آمدن آیت الله نشدم. به سرعت ذهنم را از مقدمه به اصل حاشیه نگاری می آورم. صدای صلوات گرمی فضا را پر میکند. میهمانان با شعار «صلّ علی محمّد» به زیبایی از آقای هاشمی استقبال می‌کنند و بازار احوالپرسی ها داغ داغ است. خانم ها هم از توجه آقای هاشمی بی نصیب نمی مانند. پایان مصافحه ها، آغاز سخن میهمانان است. سخن میهمانان مطابق معمول این روزها نقد عملکرد برخی نهادهای حکومتی است. از رفتار یک جانبه و جناحی صدا و سیما و نماز جمعه ها و حتی برخی نهادهای نظامی گلایه ها دارند. زخم خورده رواج انحطاط اخلاقی و آزادی کامل تهمت و دروغ و افتراء هستند. سورپرایز سخنان میهمانان امروز امّا، حرفهای صریح یک جوان جنوبی است. سخنانش بسیار تند است و گزنده. روی انتقاداتش هم مستقیماً به آقای هاشمی است.در کمال آزادی خطاها را می شمرد و البته خطاهای دیگران را که انتظار داشت آقای هاشمی مانع شود بدون آشنایی به دست بسته هاشمی و آیت الله هم برای اینکه راحتش بگذارد، نگاهش را به زمین می دوزد. لذّت عجیبی به من می دهد، دیدن این صحنه. حرفهای این جوان با تمامی تلخی هایش. با تمامی تندی هایش. رایحه خوشی از سیره نبوی را با خود می آورد. که النصیحه لائمه المومنین شعار نیست. که هر گفت را انگی بزنیم و طردش کنیم. اسلام یعنی همین. یعنی حاکمانش بنشینند و سر به زیر افکنند و سخنان تند مردم را بشنوند. هاشمی خودش که سالهاست اینگونه است. از سال 84 که گفته بود: باید صدای شکستن خود را بشنوم. تا همین امسال که گفت "هم خدمت کردم و هم خطا". هیچ منعی هم برای نقد و تخریبش نداشته و ندارد.
 
نوبت سخن که به آقای هاشمی می رسد، اول از همه به جوان منتقد خودش لبخند شیرینی می زند و تشویقش می کند از بی پروایی و شجاعتش با این تعبیر که جوانان باید که همینگونه باشند. گویی آیت الله با شنیدن حرفهای این جوان جنوبی یاد جوانی خودش افتاده که از تیغ زبانش خطاکاران در امان نمانده بودند!. آقای هاشمی بعد از تشویق صراحت این جوان جنوبی، به سراغ خاطره ای از آبادان می رود. از همان روزهای قبل از پیروزی انقلاب که پالایشگاه به تحصن رفته بود و امام، هاشمی را عضو کمیته سوخت برای حل مشکل آن کرده بود. هاشمی به آبادان رفت و سخنرانی جالبی در جمع اعتصاب کنندگان کرد. با ذکر این آیه از قرآن که همیشه زمزمه اش می کرد. «الَّذينَ جاهَدو افينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا». هاشمی درسها گرفته از مردم. از خون دادنها تا اعتصابات. از اعدام شدنها تا زندان رفتن ها. آن روز هم هاشمی به چشم خود دید که چگونه اعتصاب نفتی ها، کمر شاه را شکست. پس امروز هم دوباره در جمع جنوبی ها از آن خاطرهی ناب می گوید. تا هم تمجیدی از شجاعت آبادانی ها کرده باشد و هم دوباره یادآور شود که انقلاب بدون مردم هرگز پیروز نمی شد.
 
حرف بعدی آقای هاشمی روایت خسارتهایی بدتراز جنگ است. خساراتی که در دوران احمدی نژاد به انقلاب زده شد که هم عمق آن بیشتر بود و هم گستردگی اش. عمق آن بیشتر بود، چون به ریشه اعتقادات مردم زد. گستردگی هم بیشتر بود، چون تمام ارکان نظام را مشمول آن کرد. هاشمی از احمدی نژاد نمی گوید تا او را مواخذه کند. حرف هاشمی با حامیان اوست. با تقدیس کنندگان او. با آنها که از آبروی صداوسیما و نهادهای نظامی تا شورای نگهبان و نمازجمعه ها را جملگی به پای او ریختند. با تعبیرهایی که هوش از سر همه می برد. تعبیر نبود که تقدیس بود. با همان تقدیس ها بود که احمدی نژاد موفق شد بالاترین خسارت را به انقلاب و مردم و روحانیت بزند. به جایگاه ولایت فقیه بزند. به حرمت مراجع بزند و در نهایت به آستان مقدس امام زمان(عج) بزند. جالب است که تمام این خسارات هم در پناه تصدیق ها و تاییدات و اخذ صلاحیتها از سوی روحانیت زده شد!.
 
آقای هاشمی وقتی از حق النّاس می گوید، از همین جاها می گوید. از فتنه هم که می گوید، از همین کارها می گوید. وگرنه در انتخاباتی که همه چیزش درست باشد هم حق النّاس سر جایش می ماند و هم فتنه ایجاد نمی شود. جالب است که آنها که همه ی آبروی خود و انقلاب را به پای احمدی‌نژاد ریختند، نه تنها از تقدیس های خود، تبرّی نمی جویند و استغفار نمی کنند، بلکه بعضی‌ها هنوز هم دل در گروی او دارند و پایدار بر خطای خویش مانده اند. تمام مشکل برخی آقایان با هاشمی هم در همین است. آینه چون نقش تو بنمود راست/ خود شکن، آینه شکستن خطاست.
 
حرف بعدی آقای هاشمی درباره برجام است و پسابرجام. از مثلث مخالفان آن در ایران و آمریکا و اسرائیل می گوید. از دلواپسان و تندروهای کنگره و لابی صهیونیستها که چیزی جز لغو برجام نمی خواهند. هاشمی خودش شخصاً از ابتدا هم به مذاکرات خوشبین بوده و هم به عاقبت برجام. چرا که خوب می‌داند چون انتخاب یک ملت است، سد شدنی نیست. ولی واقعاً متعجب است از کسانی که در داخل دنبال برگرداندن کشور به دوران تحریم هستند.واقعاً چه نفعی نظام از این موضوع می برد؟. تندروهای کنگره و لابی صهیونیستها که تکلیفشان روشن است. برجام جلوی جنگ و انزوای نظام را گرفته و آنها عصبانی اند. ولی دلواپسان با چه هدفی در پی لغو برجام اند؟. به راستی جریانی که در پی تحقق چنین هدف شومی است، بهترین مصداق «نفوذ» نیست؟!.
 
آقای هاشمی در ادامه سخنان خود به جدیدترین مدل دلواپسی ها هم واکنش جالبی نشان می دهد. واکنش آیت الله به کسانی است از حضور پرشور کاندیداهای انتخابات مجلس و بالاخص خبرگان دلواپس و نگران شده اند. گویی توقع چنین مشارکتی را نداشته اند و دنبال برگزاری انتخابات کم شوری بوده اند که نگران شور ثبت نام ها شده اند!. حقیقت ماجرا اما در دل جمله کلیدی سخنان امروز آقای هاشمی نهفته است. هاشمی می گوید "مردم عزم خود را برای تغییر جزم کرده اند". تغییر 92 برای انتخابات ریاست جمهوری بود و تغییر 94 برای مجلس. آقای هاشمی سالها پیش، این روزها را دیده بود که با خبرگان، اتمام حجت کرد. در همان روزی که از صندلی ریاست آن پایین آمد. هاشمی آن روز گفته بود: اگر روحانیت از حقّ مردم نگوید، مردم از روحانیت روی بر می گردانند!. خیلی ها اگر آن روز حرف هاشمی را شنیده بودند و در مقابل حق مردم سکوت نمی کردند، امروز اینگونه دلواپس رأی مردم نبودند و سرافرازانه منتظر حماسه دیگری همراه اقیانوس ملت می شدند. روایت مصلحت همچنان باقی است....

http://www.akharinnews.com/images/banners/1920897.jpg

946 نمایش