تاریخ انتشار: شنبه, 26 اسفند 1396 ساعت 12:40

موسوی تبریزی: اصلاح طلبان می‌دانستند روحانی اصلاح طلب نیست اما بخاطر خدا کوتاه آمدند!

کم عقل خواندن مخالفان دولت از سوی دکتر روحانی رئیس‌جمهور، واکنش‌‌های مختلفی را هم در میان اصولگرایان و هم در میان اصلاح‌طلبان داشت.

روزنامه آرمان نوشت: در این میان آیت‌ا...سیدحسین موسوی تبریزی دبیرکل مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به صراحت در گفت‌وگو با «آرمان» می‌‌گوید: اصلاح‌طلبان هم در سال ۹۲ و هم در سال ۹۶ خوب می‌دانستند که آقای روحانی اصلاح‌طلب نیست، اما به خاطر خدا و به خاطر مصالح مردم و منافع ملی، از خواسته‌های حداکثری خودمان کوتاه آمدیم و از ایشان حمایت کردیم تا شرایط گذشته قدری بهتر شود.

دبیرکل مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم تاکید کرد: کوتاه آمدن مصلحتی اصلاح‌طلبان از خواسته‌های سیاسی حداکثریشان که با حمایت از آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری نشان داده شد، فردا هم می‌تواند اتفاق بیفتد؛ یعنی بر فرض و مثال، اگر در دوره آینده انتخابات ریاست‌جمهوری هم، قانون اجازه کاندیداتوری به آقای روحانی را بدهد و او بتواند بازهم کاندیدا شود، ممکن است اصلاح‌طلبان بازهم از او حمایت کنند؛ به‌خاطر اینکه اصلاح‌طلبان واقعی، به‌خاطر مردم و مصالح کشور کوتاه می‌آیند. رئیس سابق خانه احزاب کشور همچنین در مورد ناراحتی و بعضا نا امیدی قشر جوان و حتی نوجوان اصلاح‌طلب، از سرعت پایین اصلاحات سیاسی کشور گفت: اصلاح‌طلبان واقعی کسانی هستند که در هر زمانی و در هر شرایطی، ولو اینکه شرایط سخت هم باشد، براساس مصلحت مردم و منافع ملی، حرکت کنند و نا امید نشوند.

مشروح گفت‌وگوی «آرمان» با آیت‌ا... سیدحسین موسوی تبریزی دبیرکل مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم را در ادامه بخوانید.

کم عقل خواندن مخالفان دولت از سوی آقای دکتر روحانی رئیس‌جمهور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

این تعبیری که از سوی آقای دکتر روحانی به‌کار رفت، اصلا تعبیر خوبی نیست؛ حتی اگر مخالفان ایشان بی‌منطق هم حرف بزنند، ایشان نباید به این شیوه حرف می‌زدند. من واقعا این سخن را نپسندیدم و خیلی هم ناراحت شدم. قطعا هر مخالفتی با دولت، از روی بی‌عقلی نیست و ممکن است بعضی مخالفان دولت هم وجود داشته باشند که منصفانه رفتار کنند و برخی هم البته مغرض هستند که حتی مغرض بودن هم با بی‌عقلی یک فرد فرق می‌کند. آقای روحانی باید بداند که هر انسانی با ورود در دنیای سیاست، مخالف مغرض هم دارد و پیدا می‌کند. بالاخره وقتی آقای رئیس‌جمهور گفته بود از همه می‌توان انتقاد کرد و همه قابل نقد هستند، نباید بگویند هر که من را نقد کند، دیوانه است.

موضع‌گیری‌های منفی در مقابل این سخن آقای رئیس‌جمهور، از سوی اصلاح‌طلبان هم قابل توجه بود و چه بسا برخی اصلاح‌طلبان در عین اینکه حامی رئیس‌جمهور و دولت هستند، اما در برخی زمینه‌ها، انتقاد و مخالفت دارند و شاید به همین جهت شاهد موضع‌گیری‌های منفی آنان در مقابل سخن اخیر آقای روحانی بودیم؛ نظر شما در این‌باره چیست؟

موضع‌گیری منفی اصلاح‌طلبان در قبال این سخن کاملا طبیعی است، چون انتظار این سخن از ایشان نمی‌رفت. از طرفی این نوع سخن گفتن آقای دکتر روحانی با حرف قبلی ایشان نمی‌خواند. آقای رئیس‌جمهور در دو سه هفته قبل گفتند که همه قابل انتقاد و قابل نقد هستند.

یکی از انتقادها و شاید مخالفت‌های بسیار مشخص و روشن اصلاح‌طلبان با برخی از عملکرد‌های آقای دکتر روحانی و دولت تدبیر و امید، در زمان انتخاب استاندارها در برخی استان‌های کشور برمی‌گردد. تا جایی که آقای محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس گفت «فامیل‌سالاری در حوزه مدیریت امری پسندیده و حتی دائمی تبدیل شده است»؛ نظر شما در این‌باره چیست؟

بله، ممکن است در استانداری‌ها شاهد فامیل سالاری باشیم اما ملاک انتصاب افراد باید براساس لیاقت داشتن و شایسته سالاری باشد؛ حالا فرق نمی‌کند این فرد با لیاقت برادر باشد، پسر عمو باشد؛ قطعا اگر شایسته سالاری واقعی رعایت شود، هیچ اشکالی ندارد، اما اگر شایسته سالاری رعایت نشد و فقط پارتی بازی بود و شرایطی شد که شایسته‌ها بیکار بمانند و ناشایسته‌ها در جاهایی که حق‌شان نیست قرار گیرند، این شرایط و این عملکردها، هم ظلم است و هم مملکت را به عقب می‌اندازد؛ هم به جامعه امروزی ظلم است و هم به آینده کشور خیانت شده است، چرا که آینده کشور با عملکرد امروزی‌مان ساخته می‌شود.

قطعا اگر افرادی، در شرایط امروز براساس پارتی‌بازی، رفاقت و... در جایگاه‌ها و پست‌ها قرار گیرند و شایسته سالاری اصل نباشد، خرابکاری و مشکلاتی را به کشور و مردم تحمیل می‌کنند که شاید اثر این مشکلات و خرابکاری‌هایشان تا ده‌ها سال برای مردم و مملکت باقی بماند؛ کما اینکه تاریخ ایران، در بسیاری موارد این نتیجه را نشان داده است. علی‌ایحال، اخلاق اسلامی این است که انسان در برابر نقد و انتقاد مخالفان خود، تحمل داشته باشد و در رعایت ادب دقت کند؛ انسان خوب، باید حتی از دشمنان خود هم حرف یاد بگیرد؛ چنان‌که از قول لقمان حکیم نقل می‌کنند که «ادب از که آموختی؟ گفت از بی‌ادبان». یعنی حتی از بی‌ادبان و کیفیت حرفشان، باید طوری نگاه کنیم و برداشت داشته باشیم که برای ما آموزنده باشد و در نهایت ما با بی‌ادبی حرف نزنیم. من به شخصه واقعا این سخن آقای رئیس‌جمهور را نپسندیدم؛ مجموعه اصلاح‌طلبان هم اگر از این نقطه‌نظر، نقد کنند، اشکالی وارد نیست. قطعا اگر اصلاح‌طلبان یا هر انسان دیگری، نقد و انتقاد را تحمل کنند، یکی از صفات بارز و فضیلت‌های ارزشمند را در خود ایجاد کرده‌اند که در انسان‌های شایسته پیدا می‌شود.

در دور دوم دولت احمدی‌نژاد، رفته رفته شاهد فاصله گرفتن او از روحانیون و علما بودیم و به نظر می‌رسید رئیس دولت سابق، در آن مقطع زمانی، به روحانیونی که از او حمایت کرده بودند، احساس نیاز نمی‌کرد. سوال مشخص این است که اکنون و در شرایط امروز، آقای روحانی هم، به اصلاح‌طلبانی که حامیان اصلی او در انتخابات بودند احساس نیاز نکرده و با لحاظ نکردن انتقاد‌های آنان در برخی از عملکرد‌های دولت از آنان عبور کرده است؟

اینکه آقای روحانی امروز به اصلاح‌طلبان نیاز دارد یا ندارد را کاری ندارم؛ اما آنچه مشخص است اینکه، اصلاح‌طلبان، هم در اولین دوره آقای روحانی در سال ۹۲ و هم در انتخابات سال ۹۶ می‌دانستند که آقای روحانی از طیف اصلاح‌طلبان نیست و هیچوقت در تمام عمرش هم نگفته اصلاح‌طلب است؛ البته از طیف راست سنتی هم نبود؛ یک رویه خاصی داشت و از اول هم همان شیوه را دنبال می‌کرد؛ مثل همین شیوه را آقای هاشمی هم داشت که نه از طیف اصلاح‌طلبان بود و نه از طیف بازاری‌های سنتی یا مثلا برخی اصولگرا‌های تندی که به همه بد و بیراه می‌گویند؛ آقای روحانی یک راه میانه‌ای داشت و بر همین اساس حرکت می‌کرد و دقیقا به‌خاطر همین میانه‌روی و بالاخره برای اینکه کشور از برخی تندروی‌ها نجات پیدا کند، اصلاح‌طلبان حامی روی کار آمدن آقای روحانی شدند و آقای هاشمی و رئیس دولت اصلاحات هم به‌صورت علنی از آقای روحانی حمایت کردند.

همه ما اصلاح‌طلبان براساس همین جهت که ان‌شاءا... مملکت از مشکلات بسیاری که ایجاد شده بود و البته هنوز هم هست، رهایی پیدا کند، از خواسته‌های حداکثری خودمان کوتاه آمدیم تا مصلحت کشور و مردم لحاظ شود؛ تا این مشکلات جوانان و بیکاریشان رفع شود؛ این کوتاه آمدن اصلاح‌طلبان از خواسته‌های حداکثری سیاسیشان، به خاطر خدا و به خاطر مصلحت کشور و مردم بود؛ این کوتاه آمدن مصلحتی امروز هم هست؛ فردا و پس فردا هم می‌تواند باشد؛ یعنی به‌نظر شخص بنده، بر فرض و مثال، دوره آینده انتخابات ریاست‌جمهوری هم اگر قانون اجازه کاندیداتوری به آقای روحانی بدهد و بتواند بازهم کاندیدا شود، ممکن است اصلاح‌طلبان دوباره از او حمایت کنند. چرا؟ به‌خاطر اینکه اصلاح‌طلبان واقعی، به‌خاطر مردم و مصالح کشور کوتاه می‌آیند؛ هرجا که فرد یا گروهی، به‌خاطر مردم و منافع ملی، از خواسته‌های خودش کوتاه بیایند، یک کار ارزشمند است؛ حالا فرق نمی‌کند این کوتاه آمدن منجر به روی کار آمدن آقای روحانی شود.

قشر جوان و حتی نوجوان جریان اصلاحات ممکن است صبر و تحمل برای چنین از خودگذشتگی و کوتاه آمدن را نداشته باشند؛ اصولا فکر نمی‌کنید اصلاحات در کشور با سرعت بسیار پایین صورت می‌گیرد و فکر نمی‌کنید این سرعت پایین اصلاحات سیاسی، ممکن است در نهایت به ناامیدی جریان جوان و نوجوان اصلاح‌طلب منجر شود؟

اصلاح‌طلبان به‌صورت کلی نباید ناامید شوند؛ برای اینکه می‌دانیم مشکلات کشور یک شبه حل نمی‌شود؛ همچنین در درون خود اصلاح‌طلبان هم ممکن است مشکلاتی داشته باشیم. اصلاح‌طلبان واقعی کسانی هستند که در هر زمانی و در هر شرایطی، ولو اینکه شرایط سخت هم باشد، براساس مصلحت مردم و منافع ملی، حرکت کنند. حرکت براساس مصلحت کشور، مردم و جامعه مطابق با اندیشه دینی هم هست؛ برای مثال امیرالمومنین امام علی(ع) هم براساس همین مصلحت، در برابر خلفای زمان خودشان سکوت می‌کردند و حتی آنها را برای امور مملکت داری، کمک می‌کردند.

خانه‌نشینی امیرالمومنین امام علی(ع) به این معنا بود که ایشان به حق خودشان که خلافت جامعه بعد از رحلت پیامبر(ص) بود نرسیدند اما بازهم در همین شرایط سخت که ما از آن با عنوان خانه نشینی یاد می‌کنیم، ناامید نشده و مسائل سیاسی را رها نکردند و براساس همین تفکر برای رفع مشکلات جامعه اسلامی، به خلفای حاکم، مشورت و کمک فکری می‌دادند؛ حتی در تاریخ داریم که عمر خلیفه دوم، گفته بود که علی(ع) در بزنگاه‌های سخت حکومتی، سر رسیده و نگذاشته اشتباه کنیم و حتی خودش تصریح کرده که اگر علی(ع) نبود، عمر به هلاکت می‌رسید؛ یعنی خودش می‌داند که اشتباهش خیلی ویران کننده بود. ائمه معصومین(ع) بعد از امیرالمومنین امام علی(ع) هم همینطور بودند؛ امام حسن(ع) به خاطر مصلحت جامعه صلح کرد و اگر امام حسین(ع) هم قیام کرد، به این جهت بود که دشمنان حضرت، مساله را به قیام کشاندند و ایشان را مجبور به جنگ کردند؛ یعنی حتی حضرت امام حسین(ع)، بعد از قرار گرفتن لشکر بنیامیه مقابل‌شان، چندین بار خواستند که از راهی که به سمت کوفه می‌رفت، برگردند، اما لشکر یزید به امام حسین(ع) اجازه ندادند و نگذاشتند و در نهایت راه را بر ایشان بستند و مسائل دیگر هم همین طور؛ امامان معصوم(ع) در طول زندگی شان، جز مصلحت مردم و مصلحت اسلام، چیز دیگری نمی‌دیدند. علما هم در طول تاریخ اگر به خاطر حکومت کردن قیام نکردند، چون مصلحت نمی‌دیدند یا نمی‌توانستند به اینجا برسند و اگر امام خمینی(ره) هم قیام کرد، ایشان هم نمی‌خواست حکومت کند، بلکه می‌خواست به شهر قم برود و زندگی طلبگی خودش را دنبال کند؛ و بر همین اساس بلافاصله پس از پیروزی انقلاب به قم آمد تا به کار خودش مشغول شود اما بعدها متاسفانه مریض شد و به خاطر کسالتی که به وجود آمد به تهران و بیمارستان رفت؛ یعنی به اختیار خودش به قم آمد و بی‌اختیار خودش از قم به تهران رفت؛ از این جهت که همیشه باید تحت نظر پزشک می‌ماند. در کنار این بیماری که منجر به سکونت امام در تهران شد، مشکلات زیادی هم در همان برهه برای کشور به وجود آمد که مساله جنگ و مساله منافقین فقط بخشی از آن بود. و واقعا این مسائل، مسائلی بود که در آن مقطع زمانی، کسی جز امام راحل، توان مدیریت آن را نداشت. خلاصه اینکه اگر ما تابع مولا علی(ع) و شیعه ایشان و تابع قرآن هستیم، باید هر جا مصلحت جامعه باشد، براساس همان به وظیفه خودمان عمل کنیم.

808 نمایش

نظر دادن